واقعا درکت میکنم منم چندسال پیش ۹ماه شوهرم نبرد شهرمون
میانش با بابام شکرآب بود
ولی خوب تحمل کردموخودش پشیمون شد وعذرخواهی کرد
وقتی مامانم پاشو عمل کرد دوهفته باهم رفتیم کمک حالش بودیم برام جبران کرد
بنظرم باز قلق شوهرت دست خودته ببین از چه راهی راضی میشه
اگه نشد باز سربه سرش نزار باعث سردی رابطتون نشو
مامان ها درک میکنن
براش توضیح بده و عذرخواهی کن
بزرگترین اشتباه و میکنی دقتی شوهر به این خوبی داری بی دلیل تشنج ایجاد نکن حالا سعی کن باهاش اروم صحبت کنی من خودم یه مردم مردا زود اروم میشن بشرطی که از راه درست برخورد کنی نه این که لج کنی
آره عزیزم خوشحال تر که میشه ولی درکت میکنه واقعا شرایط سختیه اصلا ازت توقع هم نداره مطمئن باش
به شوهرت بگو اجازه بده فقط دو روز بری
یا اصلا ۴۸ ساعته میری و برمیگردی
زندگی تو غربت سخته؟آخه منم دارم مث شما میشم حتی ما دور تریم
ببین همیچنین میتونی یه دفتر خدماتی معتبر شهرتون زنگ بزنی از طرف خودت براش پرستار بگیری صبح دوساعت بره خونشون رو تمیز کنه و ناهار بزاره
حتما برو نذار براش عادت بشه وظیفته به مادرت برسیعروس کجا مثل دختر میرسه به مادرشوهر
باید با زبون نرم و با لطافت حرف بزنی. اینجوری کتکم میخوری.
بگو گناه داره، دلم نمیاد، روش نمیشه ب زنداداشم بگه، باهاش راحت نیست و.... دلشو بدست بیار
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
