چیزی که میگم به جان عزیزم حقیقت پس خواهشا به من حمله نکنید مهمانی دعوت شدم دیشب چندتا خانواده دیگه رو همدعوت کردن من زودتر برگشته بودم ظاهرا بعد برگشتن من دلخوری بین یکی از زن شوهرا پیش اومد اونم سر این قضیه که مرد گفت این خانم که رفت کی بود خوشگل بودخیلی بعد زن صاحب خونه هم گفت اره نازه چهرش🙄دختر عمم که مهمان بود بعدش اخرش شب زنگ زد گفت تا اخرشب زن تو قیاف بود گفت اخرشم یه لحظه دیدم بحث شون شد تو حیاط زن شوهر زن به شوهر گفت خوب ناراحتی برو بگیرش دختر عمم گفت خواستم برم دسشوی که صداشون شنیده برگشت
عمه جونم دلم برات تنگ شد چقد زود رفتی پیش خدا روزی نیست که یادت نباشم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.