2737
2734
عنوان

نامزدی

142 بازدید | 10 پست

سلام بچه ها خوبین میخواستم راهنماییم کنید نامزدم اصلا بهم محبت نمیکنه حتی بهم نگفته دوستت دارم چیکار کنم ۷ ماه عقد کردیم وقتی خونشونم ظهر که از سرکار میاد غذا میخوره میره بیرون تازمانی که ساعت کاریش شروع بشه بعد از اونجا شب تعطیل میشه میره باشگاه برای ورزش شب که خونه میاد خستس وقتی کنار هم هستیم به خاطر اینکه از صبح بیدار شده سریع خوابش میره منم فیلم نگاه میکنم یا بعضی شب ها میریم بیرون اخلاقش خوبه ولی تو مورد اینکه احساسی باهام خوب نیست رو در رو که منو میبینه یه مشکل دیگه که دارم همیشه وقتی میریم بیرون یکی باما میاد کنارمون هست خیلی کم پیش میاد که تنها باشیم چیکار کنم به نظرتون 

چقددددر تو منو یاد رابطه قبلیم انداختی، برای من پایان خوشی نداشت. فقط این رو بگم که رفتارش طبیعی نیست، با گذر زمان درست نمیشه،، با رفتن سر خونه زندگیت درست نمیشه، قبل از اینکه بری خونه خودت رابطتتو درست کن. همینایی که به ما گفتی به اونم بگو، نه به شکل انتقاد، به شکل درد و دل. بگو نیاز به توجه داری. عزیزم شرایطی رو که تو الان برای ما توضیح دادی یعنی همسرتون بهتون سرده و شما اولویت اول زندگیش نیستی. دنبال درمان باش


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
شما چیکار کردی

سنم کم بود، تو خودم میریختم، با خانوادم صحبت نمیکردم، تحمل میکردم، تا به جایی رسید که کاسه صبرم لبریز شد و یجورایی یه آتشفشان فعال شدم. و بعد از کلی تنش و دعوا جدا شدم. حس میکردم هیچوقت الویت زندگیش نبودم، اول مادر و خواهرش، بعد دوستاش، و بعد اعضای دیگه خانوادش در اولویت بودن، من با تمام صبوری هام دیده نشدم، اما خشم آخرم کاملا دیده شد جون غیر منتظره بود.  البته الان خوشحالما، رابطه بدی بود، هیچوقت درست نمیشد. طرف اصلا به بلوغ ازدواج نرسیده بود. اما مشکلاتی که اون دوره کشیدم آسیب های جسمی زیادی بهم زد، مثل تپش قلب، و اضطراب مداوم که هنوز بعد از سالها خوب نشده

خانواع همسرم 

یادمه تازه اوایل نامزدی بود، هربار که بیرون میرفتیم به یه بهونه خواهرزادش، یا خواهرش رو میاورد. من خیلی غصه میخوردم اما تو خودم میرختم که بزرگترین اشتباه بود. باید اعتراض کنی به رفتاری که نمی پسندی. یا وقتی میرفتم خونشون بعد ناهار اون پا میشد میرفت پیش دوستاش من پیش خانوادش میموندم، و باز چیزی نمیگفتم، فقط همه از رو قیافم میفهمیدن ناراحتم، اشتباه دومم، اگه پیشت نمیمونه دلیل نداره تو پیش خانوادش بمونی، همون لحظه که رفت بیرون تو ازش بخواه سر راه تورو هم بزاره خونه. برای خانوادش خوب خرج میکرد، به من که میرسید نه دلش میومد، نه مادرش بهش اجازه میداد برای من کادو بخره، باز من چیزی نگفتم و اون فکر کرد که این قضیه عادیه. در هر صورت خواهرم سکوت نکن. الان که دوباره ازدواج کردم تازه دارم میفهمم وقتی دو نفر همو دوست دارن رابطشون چه شکلیه، چقدر قشنگه. رابطه قبلی من که شبیه مال شماست اصلا چیزی به اسم عشق نداره

2738
همسرم قبل من با کسی دوست بوده

برای منم بود. و جلوی من اعتراف کرد اون طرفو دوست داشته و دختره پیچوندش . زنگ بزن ۱۴۸۰ شماره مشاوره بهزیستی. اونا تخصصی راهنماییت میکنن. روانشناسای خوبی داره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز