2410
2553
عنوان

باورم نمیشه

75 بازدید | 0 پست

بچه ها من مادر شوهرم   اومد پیش من تو ی خونه ۴۰ متری زندگی میکرد خیلی اذیتم کرد خیلی داستان  اش مفصل و اینک با شوهرم مامانش دعوامون شد مفصل و تاپیک های قبل گفتم

من قبلنا ب امام رضا گفتم‌ واسطه من شو و  ی سری خاب دیدم ک گفتم میتونید بخونید

اما دیدم هیچ اتفاقی نیوفتاد شوهرم ۵ ماه من بلاک کرده این حرفا اولش میخاستم مهریه ام اجرا بزارم تا ب گوه خوردت بیوفته ببخشیدا و در صورتی ک ماشنین هم ب نام من بود اما باخودم گفتم من اون دوسال عاشق هم بودیم وقتی زندگیم نباشه پول میخام بزنم تو سرم ماشین زدم ب نام اش تو محضر  ب مامانش گفتم ب علی  بگید غیابی طلاقم میگرم دیگ نمیخام ببنیمت و تصیم‌گرفتم عزمم جزم‌کردم زندگیم  از اول بسازم و مهریه بخشیدم اما خب اقدامی نکردم  امروز دیدم مادرشوهرم زنگ زد ب پدرم و گفته صبر‌کن واس طلاق اقدام نکن من خیلی نا امید بووم خیلی خیلی ولی یهو هنگ  کردم گفتم خدایا شکرت راست میگنا ت  ناامیدی یهو یچیزی میشه  این میخاستم  بهتون بگم من هیچ وقت از خدا رو برنگردوندن حتی وقتی  ک امام رضا اومو بخابم علی بهم داد گفتم خدایا بازم میخامت باتوکل بتو صبر صبر صبر صبر صبر خیلی مهم  خیلی ببیند با اینک من مهریه بخشیدم و ماشین دادمش میگ طلاق نگیز حسومیکنم شوهرم‌خجالت کشید چون فهمید من به خاطر خودش میخامش صبر کنید و توکل  از خدا هیچ وقت قافل نشید هیچ وقت ببخشید طولانی شد دعاکنید بیام بگم عشقم بعد ۵ ماه دیدم التماس دعا

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

عذاب وجدان

پیشیکلر | 17 ثانیه پیش
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز