شوهرم ادم خوبیه خانوادشم خوبن وقتی که میخواستیم عروسی کنیم مادرشوهرم همش ناراحت بود که تنها میشن و پسرشون از پیششون میره حتی مادرشوهرم گریه میکرد.این باعث شد بعد عروسیمون شوهرم هرروز بره خونشون و بهشون سر بزنه.الانم بعد سرکار یک ربع تا نیم ساعت میره دیدن اونا بعد میاد خونه.اوایل برام مهم نبود الان یجورایی بدم میاد.الکی حساس شدم یا حق دارم؟؟😔
الهی راه هیچ کس به بیمارستان و مطب و درمانگاه و دکتر نیفته فقط اونایی که می خوان زایمان کنن برن به دل خوش برگردن لطفا برای سلامتی پدر و مادر منم دعاکنید الهی هیچ وقت استرس سلامتی پدر و مادرتون و نداشته باشید
حساس شدی،خب بره،وقتی همشون ادمای خوبی هستن،چرا الکی تو زندگیت مشکل ایجاد میکنی عزیزم
😡وقتی مخاطبم تو نیستی ،تحت هیچ شرایطی ریپلای نکن که بخوای افکار پوسیده خودت رو به زور تو مغز من بچپونی،چون اینقدر لجباز هستم که تا ته دنیا باهات کل کل کنم،حتی اگر به قیمت حذف کاربری جفتمون تموم شه..پس وقتی جوابمو بده که فقط مخاطب حرفم تویی.تاماااااام😡
دوست خوب نی نی سایتی من،چقدر خوبه که اولین نسخت تو هرتاپیکی این نیس که ببین به نظرم شوهرت داره هرز میپره یا ببین من نمیفهمم چرا تو این زندگی موندی طلاق بگیر.چقدر خوبه که راست یا دروغ فخر نمیفروشی حالا بخاطر اخلاق همسرت یا موقعیت مالی یا...چقدر خوبه که درک میکنی عقاید مذهبی ادما باهم متفاوته،چقدر خوبه که پای تاپیک یه کاربر غمگین که داره درددل میکنه نمیای بنویسی خب که چی.من افتخار میکنم دوستی مثل تو دارم و خوشحال میشم فقط امثال تو با من حرف بزنن اینجا.زندگیت غرق شادی و ارامش🌹