ساعت ۶ صبح پلیس اومد شوهرم و برد من تو دوران عقدم و دیشب برای اولین بار اومده بودم خونه مجردی شوهرم هرچقدر گفتیم برای چی نگفتن گفتن بی گناه باشه تا ظهر خونس شوهرم یکساعت بعد خونه بود الهی شکر ولی این اتفاق و هضم نمیکنم الان همش تپش قلب دارم و حالم بده خیلی
سوتفاهم شده بود و بخیر گذشت ولی من اون صحنه که چشم باز کردم دوتا مرد غریبه تو خونم بودن و بعد شوهرم و بردن هًم نمیکنم 😭😭