سلام ، یسری حرفارو نمیشه به آشنا و دوست زد ، مجبورم به شما که غریبه اید بگم
من یک ماه پیش عروسی کردم ، منو همسرم با عشق ازدواج کردیم و همو دوس داشتیم
خانوادم قبلا سر وزن همسرم ایراد گرفتند اما چون دوسش داشتم پافشاری کردم
الان همسرم روز به روز داره چاق تر میشه!!
دیگه خیلی خستم
من لاغرم ، همسرم چاقه ، خب با دوستامون بریم بیرون میبینم از نظر جثه به هم میان ، من نه
به خدا نه حسودی میکنم و نه از همسرم بدم اومده ، من خیلی دوسش دارم ، خیلی
ولی به خدا این مشکل اذیت کنندست ، قبلا دو ایکس لارج میپوشید الان چهار ایکس!!
نمیدونم چیکارکنم
بهش هم بارها گفتم از من ناراحت شد ، به خدا بد نگفتم ، گفتم باید برات غذای رژیمی درست کنم ، چاق شدی یکمی
و از من ناراحت شد!
یهفته پیش گفت میخوام برم باشگاه ، نمیدونید من چه ذوقی کردم ، اما نرفت
دیگه خستم خیلی خستم
میاد از سرکار بوی جوراب میاد من خیلی سر نظافت حساسم ، هررر روز یه جوراب تمیز میدم بپوشه ولی وقتی وارد خونه میشه خونه پر از بو میشه ، اصرار میکنم پاهاتو با آب گرم بشور هم خودت راحت شی هم بوی پاهات بره ، میگه خستم
میگم بریم مسواک بعد بخوابیم ، راضی نمیشه ناراحت هم میشه
میگم برو حموم اصلا باهم بریم حموم ، راضی نمیشه
به خدا دیگه خستم به خدا دارم با گریه مینویسم نمیدونم چیکارکنم
کمکم کنید