بابای من ۳۰ سال پیش با ی دختر تو فامیل قول قرار ازدواج داشته باهم دوست بودن و اون دختر حسابی دلگرم بوده ولی بخاطر مخالفت مامان دختره و بابابزرگ من ازدواجشون صورت نمیگیره.حالا بعد گذشت اینهمه سال ما داریم بد شانسی میاریم شوهر خواهرم بدون هیچ دلیلی گذاشت رفت و جداشدن حالت خواهرم بعد چند سال ازدواج مجدد کرد بدون هیچ دلیلی دوباره شوهرش میگه طلاق مشاوره هم رفتن کسی مقصر نیست پسره نمیخواد..عمه هامم نزدیک ۴۰ سالشون خواستگاری نداشتن کلن داریم بد شانسی میاریم میخوام نظرتونو بدونم ممکنه آه اون دختر گرفته باشه آخه میگن زمین گرده و تر و خشک باهم میسوزند.ما باید چیکار کنیم بنظرتون بخاطره اون دخترخانمه؟ باید حلالیت بگیریم ازش؟؟بعضی اوقات توعروسیا می بینیمش خیلی خانم خوبیه ازدواج هم کرده ولی همیشه ی لبخند تلخ و ی غمی توی چشماش هست و شنیدیم که به یکی گفته من هنوز فراموش نکردم😔ممکنه بدبختی ما بخاطر این باشه؟ چون ما تقصیری نداشتیم