مامانِ کارِن وهاکان❤اگه به امید طرح مسائل بارداری و زایمانتون اومدین این سایت باید بگم اشتباه اومدین اینجا دیگه سایت قدیم نیست اینجا پاتوق یه عده بچه اس که الگو و رهبرشون بی تی اس هست نصف پربازدید های اینجا یا بی تی اس هس یا خیانت یا حس شیش یا هم بعضی کاربرای الکی معروف داریم که هنرخاصی ندارن حرف خاصیم نمیزنن همینطوری پربازدید میشن مثلا با تعریف کردن چندتا جوک بی مزه پس لطفا به امید راهنمایی بارداری زایمان اینجا تاپیک نزنین اینجا جای عجیبیه اینجا هیچکس رو پیدا نمیکنی که هم جنس خودشو دوس داشته باشه یا به جنس خودش ارزش بده اینجا حتی دختر۱۸ساله که عروسی کرده تا زن ۳۰ساله میخوان بچه اولشون تحت هرشرایط پسرشه یکی چون داداش نداره خودش یکی بابانداره یکی ازبچگی پسر دوس داشته یکی روحیاتش پسرانس یکی مادرشوهرش پسردوس داره خلاصه هیچکس دختردوس نداره دلیلش میدونی چیه؟متاسفانه خیال راحت و ارزشمندی زندگیو وابسته به داشتن پسربچه میدونن منطق همشونم اینه اولی پسر باشه دومی حتما دختر تا دخترم داداش بزرگترداشته باشه اینو تو مغز زنگ زدتون فرو کنین هیچ دختر و هیچ زنی آقابالاسرنیاز نداره به خودش آزادی بدی مثل ادم زندگی خواهد کرد من مخالف جنسیت پسر نیستم اتفافا هرپدرمادری حق داره از هردوجنسیت داشته باشه ولی نه اینکه اولی حتمااا پسر باشه چون پسر مهمتره و لازم بقای زندگیه 🥴خوش باشین❤
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
مثل خون در رگ های من محترم باشیم گریه کردیم دوتا شعلهی خاموش شده، گریه کردیم دو آهنگ فراموش شده، پر کشیدیم بدون پر زخمی باهم، عشق بازیِ دوتا کفتر زخمی باهم، زندگی حسرت یک شادی معمولی بود، زندگی چرخش تنهایی و بیپولی بود، شعر من مزهی خاکستر و الکل میداد، شعر من را وسط زندگیات هول میداد، مرگ پشت سرمان بود نمیدانستیم، بوسهی آخرمان بود نمیدانستیم، زخم سهم تنمان بود نمیترسیدیم، زندگی دشمنمان بود نمیترسیدیم، نگران بودی اندوه تو خاکم بکند، نگران بودی سیگار هلاکم بکند، نگران بودی این فرصت کم را بکشم، نگران بودی یک روز خودم را بکشم، مرگ پشت سرمان بود نمیدانستیم، بوسهی آخرمان بود نمیدانستیم، زخم سهم تنمان بود نمیترسیدیم، زندگی دشمنمان بود نمیترسیدیم، آه بدرود گل یخ زدهی بیکس من، آه بدرود زن کوچک دلواپس من، بغلم کن غم در زخم شناور شدهام، بغلم کن گل بی طاقت پر پر شدهام، بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود، بغلم کن که خدا دورتر از این نشود، مرگ پشت سرمان بود نمیدانستیم، بوسهی آخرمان بود نمیدانستیم، زخم سهم تنمان بود نمیترسیدیم، زندگی دشمنمان بود نمیترسیدیم...
من خدا را در قمقمه ای آب یافتم .در عطر کوچه باغ های کودکی؛در خلوص بعضی کتابها؛حتی نزد بی دینان؛اما تقریبا هیچ گاه وی را نزد کسانی که کارشان سخن گفتن از اوست .نیافته ام .....