مادرش پول لازم داشت البته مام دم عروسیمونه و خودمون دستمون خالیه و خانوادش ریالی کمک نکردن و الان مادر جونش به فکر تغیر دکوراسیون افتاده و از شوهرم پول خواست و گفت وامو گرفتیم بهت پس میدیم که تجربه ثابت کرده هيچوقت از شوهرم پول قرض گرفته پس نداده... و الانم میتونه وام بگیره... ما نمیتونیم هزینه عروسیمونو بدیم به خانم بره واسه خودش دکوراسیون جدید کنه... عوض کمکش فقط بلده بکنه
منم هرچی ب شوهرم گفتم ب خرجش نرفت و دعوامون شد و من خودمو زدم از دستش...
بعدش ک رفت خونشون خیلی عصبانی بود میگفت چرا خودتو زدی و... مادرشم شنیده بود و گفته بود اصلا نمیخوام پولتو میرم از کس دیگه میگیرم
شوهرمم با داد گفته بود ک اصلا ولم کنید میرم طلاقش میدم این چه زندگیه و....
از وقتی اینارو فهمیدم حالم بده...
خودش به چیز خوردن افتاد ولی منو جلوی مادرش خراب کرد...
حالم خوش نیست...
حق با کیه