من خیلی وقت پیش که خونه مادرشوهرم اینا با شوهرم تو اتاق خوابیده بودم شوهرم ساعت ۵صبح سرکار میره چراغ روشن میکنه بعضی وقت ها خوابم میپره یکم گوشی بازی میکنم بعد باز میخوابم اونموقع که خونهپدرشوهرم خوابم پرید شوهرمم دید گفت یکم بازی کن با گوشی بگیر بخواب ولی پدرشوهرم بعد رفتنش اومد تو یهو دید گوشی دستمه منم معذب شدم گوشی گزاشتم کنار خودمو زدم خواب نگو میبینه دیروز شب به برادرشوهرم برگشته میگه چقدر گوشی بازی میکنی میگیرم میشکنمش بعد بمن تیکه میندازه اره فلانی ساعت ۵گوشی برمیداره معلوم نیست با کی اس بازی میکنه برادرشوهرمم برگشت گفت من کی ساعت۵با گوشی بازی کردم پدرشوهرم گفت تورو نمیگم یکی دیگرو میگم منظورش من بودم