اونایی که میدونن برادرشون بی قید و بندی میکنه مشغول الذمه ان که وقت ازدواجشون تعریف برادرشون رو بکنن ...
من عاشق دوست دخترش بودم ، الانم خیلی وقتا بهش فکر میکنم چون یه بار اومد خونه من خونه بودم ، عزیزم اینقدر ماه بود اومد با هم صبحونه خوردیم ، اینقدر هم خونه بهم ریخته بود اصلا ادا نیومد ، انشالله هر جا هست خوشبخت و عاقبت به خیر بشه ، من بهش گفتم آه سحر دامنت رو میگیره گوش نداد