شب بود خواب بودیم صدای ناله شوهرمو شنیدم بیدار شدم دیدم داره خواب می بینه دستم گذاشتم تو صورتش ناز کردم که بیدار شه یهو دستمو محکم گرفت دو چک محکم بهم زد بعد چشاشو باز کرد دید منم یه دقیقه نگام کرد بغلم کرد تا تونست گریه کرد به عمرم گریشو ندیده بودم دیگه بغلش کردم تا خوابید گریه می کرد گفت نمی خواستم بزنمت بعد صبحم بیدار شد بدون اینکه نگام کنه یا حتی حرفی بزنه رقت سر کار نمی دونم وقتی برگشت چطوری باهاش رفتار کنم قشنگ جای سیلی که زده زیر چشمم کبود شده