همش با خودم میگم یعنی درسته انتخابم ....هنوزم تو شناسنامه م نیست ...هنوزم میتونم برگردم 😥
شش ماه جهت اشنایی نامزد بودیم ، الان کارای عقد داریم انجام میدیم ولی خیلی استرس دارم ،با خودم میگم چ دختر چ پسر ۱۰۰ درصد ک خوب نیستن....همیشه ی کمی اختلاف هست طبیعی ،،،ولی بازم دلم میلرزه
درست میشه
نامزد بدبختت هیچ گناهی نکرده بدبخت تو بشه،همین الان زود تصمیمت بگیر و اگ مخالفی بهش بگو
انشاالله به سلامتی و خوشی در کنار هم زندگی کنید. به چیزهای مثبت فکر کن عزیزم
وای منم استرس گرفتم...
حق داری
من مجردمولی استرس گرفتم بجات
قبل ازدواج همه این حس رو دارن بازم شما یه تایمی جهت آشنایی داشتید بلاخره به یه شناختی رسیدی
باهرکی اردواج کنی همینه مگ اینکع عاشق معشوق بشی
ی چیزی ک فقط نامزدم بهم گفته ....
ک منو ی کمی ب فکر برده ....بهم گفته بعد عروسی نمیخوام اصلا با خونواده ت و فامیلت در ارتباط باشم ، منم گفتم خب نباش ، من میرم ...گفت اره ت میتونی بری اما فردا انتظار نداشته باش یا ناراحت نشی ک چ نیومدم....
من اینو ب خونواده م نگفتم ...ب نظرت بگم یا ن اصلا مهم نیست؟
اینکه میگ نمیام هم دلیل داره ....چون اوایل داداشم خیلی اذیت کرد ...ت خواستگاری نیومد ت مراسم ها نیومد ،،،،
بعد داداشم ک خارج از ایران بود یکبار بهش زنگ نزدن تبریک بگن یا حتی ب من ....
برای همین میگ...
حق داری
من مجردم ولی هر وقت میشینم فک میکنم خیلی استرس میگیرم
من فقط از یه چیز میترسم و نگرانم . اونم اینکه شوهرم دوسم داشته باشه
فقط همین اگه مطمئن باشم صد در صد دوسم داشته و عاشقمه دیگه خیالم راحت میشه
ولی میترسم دوسم نداشته باشه و الکی بگه دوست دارم
