بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار میگه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک همخانه باهاش ادامه بده.
🖤زندگینامه آقاسیدرضاحسینی🖤ولادت: ۷۸/۵/۱۰❤وفات: ۹۷/۵/۲۱💔مادرآقا سیدرضایک شب خواب میبینن ی فردنورانی بچه ای باامامه وعبابهش میده میگه شیخ سیدجلالت روبگیربعدمادرش میفهمه حامله هست ودردوران حاملگی کلاس قرآن داشت.وقتی بچه بدنیاآمدقندش پایین بودوخیلی ریز ومریض بود،شب داداش بچه خواب میبینه امام رضابچه رو شفاداد سالم داده دستش ازفرداش اسمشو میذارن آقارضا وحالش خوب میشه شایدم بخاطر همینه که خیلی از مریضهارو شفامیده.آقارضا۱۰مرداد۷۸دررفسنجان روستای اسلام آباد بدنیااومد.ششمین وآخرین فرزندخانواده ودارای دوخواهر وسه برادربود.ایشون درخانواده ای مذهبی بزرگ شدن واز همون کودکی درمساجدوهیئتهاومکانهای مذهبی بود.ازبچگی حاجت میدادخیلی هانذرش میکردن وحاجت میگرفتن یکی بچه دار نمیشد نذرش کردوبچه دارشد.یکی مریضی سختی داشت وشفا گرفت و...بزرگ ک شدهمیشه توی مسجدو هیئتها بود.هرشب به یکی ازمساجدمحل میرفت وب مداحی علاقه زیادی داشت.همه اهل روستا اسلام آباددوستش داشتن.ایشون هفت سال عضو بسیج بود،کارت سبز داشت.تااینکه دیپلم گرفت وازبس امام حسین دوست میداشت ب عشق امام حسین رفت خدمت سربازی،کارت پایان خدمت بگیره بره پابوس آقاامام حسین بعدبره مدافع حرم بشه.دوره آموزشی ایشون باغین بودوبعدکه تقسیمشون کردن خدمتش افتاد سیستان بلوچستان شهرسرباز منطقه راسک ک نزدیک مرز بودوخیلی خطرناک ولی ایشون بخاطری خانوادش نگرانش نشن همیشه میگفت جای من خیلی خوبه خطری مارو تهدیدنمیکنه.هفت ماه خدمت کردشیخ پادگانشون قسم میخوردمیگفت بهترین سربازی بودکه دیدم اولین نفر پشت سرمن به نمازجماعت می ایستاده وماه رمضان درگرمای چهل درجه زیرآفتاب داغ تمام روزه هاش رو گرفته.همون محل خدمتش جشن تولدکوچکی روبادوستانش گرفت که ده روزبعدخبرفوتش رادادن.۲۱مرداد۹۷ساعت۹شب خبر مرگ ایشان رابه مادادن،مثل مادرشون حضرت فاطمه۱۸سال بیشترنداشتن.وصیت کرده بودن قبرشون مثل مادرشون حضرت زهرا(س) خاکی باشه و سنگ قبر نداشته باشن.قبرآقا سیدرضای عزیز:کرمان رفسنجان روستای اسلام آباد یا شاه جهان آبادقدیم قراردارد.