2733
2734

من گند میخورد به اخلاقم،شدیییید حساس میشدم.پریودمم عقب انداخت و نظمش کلا بهم ریخت

نگاربودم⭕زندگی واقعی بعد نوشتن تاپیکا جور دیگه ای جریان داره، اینجا محل درد دل و همفکریه،مبنایی برای قضاوت نیست⭕ حل شدن مشکلم فقط معجزه خدارومیخواد،خدایا تو بخواه✨ من و تو با خدا تو یک قایقیم...💝💍

من دل پیچه و حالت تهوع

موهام هم خیلی میریزه

تا یکی دو هفته

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
2738

وای خیلی بده

حالت تهوع

سردرد

دل پیچه

بهم خوردن پریودی

تیر کشیدن شکم

ریزش مو به خاطر هورموناش

هَمه یک سو و تُو یک سو،چه بگویَم دیگر؟! تا بدانی که چه اندازه 😍🥰راستی اسمم شقایقه
منم دارم دلپیچه..مردم اینقدر دردم اومد.. ینی تا دو هفته دلپیچه باهامه یا ریزش مو؟؟؟ 

نمیدونم هرکس یه جوریه

من که تا یکی دو هفته حالم داغونه

البته فکر کنم به خاطر استرس هست 

ترس از بارداری

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730