بعد دیگ استوری عاشقانه اینا میزاش ولی من میدیدم ولی چون رسید خواندنامو بسته بودم متوجه نمیشد میبینم
ی روز بازار با مامانم دیدمش حالت ناراحت بود دیدم رفتم خونم استوریاشو تموم سیاه کردع بود ی میس کال تصویریم بهم انداخ لحظه ای ک انلاین بودم
ی شب داشتم با خالم چت میکردم دیدم هی در حال نوشتن بود باز پشیمون میشد
دیدم بیو گذاش من شیطانم تو با فرشته هات سرگرم باش منم همون لحظه بهم برخورد بیو گذاشتم قضاوت ممنوع فهمید
بعد همش انلاینامو چک میکرد یا در حال نوشتن بود ولی خبری نبود
ی روز اینستا بهم درخواس داد باز نکردم