اسمم الناز مریصم ۵ مریصی سخت دارم ۲۰ سالم کلا داعونم داعون اسم خودتون کع میگید اسم منم بهش بگین من اینجا میام فقط تاپیک میزنم میرم تاپیکا نمیچرخم رمقشو ندارم خواهش میکنم
یکی برا منم نمازی دعایی چیزی بخونه. دارم کم کم دیونه میشم
ماهرو
ممنونم
نمیدونم چند وقته همش استرس دارم. مثلا اگه فردا صبح زود بخوام بلند شم استرسم میگیره یا مث الان خوابم نبره استرس میگیرم. شاید بیشتر ۱۰_۱۵روزه ااسترس زده ب معده ام. ب طرز وحشتناکی درد معده و سردرد دادم و عصبی ام. شوهرمم رو مخمه. صدای بلندش مث مته تو مغزم فرو میره. بغلم ک میکنه فک مبکنم الانه خفه شم، فشارم میده بخدا معده دردم میزنخ بالا.نمیدونم احمقه یا بدجنسه. دلم میخواد برم لت و پارش کنم.
خدا شاهده از استرس و عصبی شدن زندگی برام شده جهنم. همش احساس نفس تنگی و سرگیجه دارم. مادر پدرم منو ب این دوز انداختن. خودشونم گردن نمیگیرن. گرفتار زندگی ناخواسته شدم. اول تولد بعدم ازدواج. لعنت ب این شانس. لعنت ب این زندگی
ميتونم به جرأت بگم تا خودت نماز شب نخوني و خودت براي خودت دعا نكني هيچ فايده اي نداره . ديگرانو ول كن . خودت از امشب نماز شب بخون . قنوتش سخته . ميتوني بدون قنوت بخوني . چون مستحبه نخوندي هم مهم نيست . همين اشتباه تو رو منم مرتكب شدم يه زماني . مريضي بدي داشتم كه خوب نميشد . زماني كه خودم از خدا خواستم خوبم كنه دو روز بعدش خوب شدم . تا قبل از اون همه ش به اين و اون ميگفتم من گناهكارم . شما برام دعا كنيد . شما واسطه بين من و خداي من بشيد . خب وقتي خدا از رگ گردن هم نزديك تره اصلا امكان داره كسي واسطه بشه ؟ ولسطه جايي معني پيدا ميكنه كه بين دو چيز يه فاصله اي باشه . هر چند خيلي كم هم باشه . اما بين ما و خدا اصلا فاصله اي نيست كه بخواييم كسي رو واسطه كنيم . ما و خدا به هم چسبيديم . دستمون تو دست همديگره . خودت نماز شب بخون . مطمئن باش خدا تو رو شفا ميده . خوب ميشي .
شوهرت دوس نداری عزیزم مصیبتام بگم بهت قدر زندگیت میدونی گلم شوهرت دوست داره فشارت میده شوهرم روز گار من سیاه کرده بدرش بدووون
برا معدت دیلیست پایلوشات بخر بخور
با دم نوش پونه و بابونه ۵ ق علیط دم کن با ابش با بارهگ اخرش بریز تو ابش بدار خیس بخوره دم بکشه بعد بخورش برا معدت
قبل بعد عدا شیرین بیان بخور
طبع عدا هات گرم کن سردی لب نزن سردیجات خ مهگه خیلی عامل همین چیزات سردیته
زعفران دم کن بخور صبح ها ناشتا سیاهدانه ی ق عدا خوری بکوب بریز رو زبونت قورت بده با کمی اب بعدشم سیاهدنه کبیدی فوووورز با اب قورتش بده
عصرا شب قبل خواب دم نوش
پونه بادرنجبویه افستطین گل گاوزبان سنبالطیف بهار نارنج به لیمو دم کن بخور دم کرده نه جوشیده اخرش تفاش بجوشون بخور اولین بارش دم کن بخور
یه مدت صبح ناشتا ماالجبن افتیمونی دکتر کرد افشار بگیر با دو ق عدا خوری ترنجبین ترکیب کن بخور ممکنه بهت تهوع بده که این خیلی خوبه برا من نداد همه فکرا افسردگی و..از بدنت در میاد مدیتیشنم میتونی بکنی یادت بدم ؟ ببین اینا تجربم مو به مو بکن دستام به شدت درد داره برات تایپ کردم نکنی عاقت میکنم 🥲🤭
شیرین بیان سیاه حالت عیر رو بخر بخور اون قرصا هم که بهت گفتم کدوم شهری تهران کرج پیدا میشه شهرستانا باید بگردی پیدا نکردی از س دارو کده دارو خونه تهرانه سفارش بده
پروبیوتیک برات عاااااالی تا اخر عمرم میتونی بخوری عسلم
ممنونم ک وقت گذاشتین. شرمندده ام کردین. خدا خیرتون بده🤲🏻
ی پدر مریض روانی دارم بت ی مادر احمق، بی عقل، مغرور و بی احساس. پوستم کنده شد. فک میکردم بچشون نیستم. تا جندین سال آرزو میکردم مادر پدر واقعیم منو پیدا کنن. چندبار اقدام ب خودکشی کردم. حوصله نوشتنشو ندارم. قلبم هزار پاره اس. هیچ خیری از خونواده ام ندیدم. اردواجم اجباری بود. خونواده شوهرم خوبن اما تفاوت فرهنگی فاحشی داریم. همه چی ب دلم موند. خستع شدم از بس نگاه کردم ب کمتراز خودم و همه کشیدن بالا و من درجا زدم..
اين چيزايي كه ميگي ريشه در گذشته داره . مثلا قبلا دانش آموز شيفت صبح بودي و ميترسيدي خواب بموني . اين در ناخودآگاهه تو تأثير بد گذاشته . يا شايد سر كار ميرفتي و استرس دير رسيدن داشتي . دانشگاه هم همين طور . بايد دقيقا ريشه يابي كني ببيني مال كدوم دوره از زندگيته اين مشكل . مرحله بعد تكراره . بايد يكسره به خودت يادآوري كني كه من كه كار خاصي ندارم . اصلا ميخوام تا لنگ ظهر بخوابم . اصلا من كه كارمند نيستم بخوام برم سر كار . همه ش به خودت تلقين كن كه فردا جمعه س . تعطيليه . بايد تكرار كني . يه مدت سعي كن اصلا ساعت كوك نكني . هر ساعتي دلت خواست بخوابي . هر ساعتي دلت خواست بيدار بشي . غذا رو از قبل آماده كن كه اگر تا ظهر هم خوابيدي ناهار داشته باشي . براي همسرت يه بشقاب برنج يا هر چيز ديگه اي تو يخچال داشته باشي كه استرس نگيري . خودتم كه بالأخره يه نيمرو درست ميكني ميخوري . اون زياد مهم نيست . باعث استرس نميشه . يه مدت كه با خيال راحت زندگي كني اين استرس از بين ميره . فقط هر روزي كه مثلا ميخواي بري يه اداره اي يا بانك يا جايي ممكنه اون روز يه مقدار استرس بگيري . اونم چون يه روزه مهم نيست . در مورد اينكه شوهرت محكم بغلت ميكنه و نفست كم مياد و ميخواد خفه ت كنه بايد همه ي اينها رو به خودش بگي . خب اون از كجا بدونه ؟ تا حالا يكي گنده تر از خودش محكم بغلش نكرده فشارش بده كه نفسش بالا نياد . بايد بهش بگي . يه بار وقتي بچه بودم داييم اومد صورتشو ماليد رو صورتم . خيلي دوستم داشت . هر چي بهش گفتم اون ربشهات مثل تيغه . اذيتم نكن . حاليش نميشد . منم داد زدم سرش . گفتم بابا اون ريشهات مثل تيغه . صورتم ميسوزه . نكن . داد زدم سرش فهميد كه اذيت ميشم . ديگه يواش بوسم ميكرد . تو هم بهش بگو اينها رو . مشكلاتت خيلي پيش پا افتاده س . راه حل هاش خيلي ساده س . اما خودتم داري كم كاري ميكني . جدي به فكر حل مشكلاتت نبودي . وگرنه اينها اصلا مشكل به حساب نمياد .
