که پرستار با تعجب بهم بگه مگه چند سالته 💔💔
دوتا پرستار دیگه هم اون طرف ایستاده بود فقط به اشکای من میخندیدن
اخرشم بهم میگه اگه امروز دستت درد گرفت، که با این چیزی که من میبینم تو یه کاری میکنی حتما درد بگیره حوله فلان بزار، همین الان یه استامینوفن واسه محکم کاری بخور 💔
خب واقعا خیلی درد داره
منم کلا کنترل اشک ندارم
بگید که تنها نیستم ☹️💔