فکر کن الان تو ی جاده ای ی چراغ دستته، ی کوله پشتی داری کتوش پر از کارهای خوبه، داری ب سمت خدا حرکت می کنی تو راه آدمهای مختلف و یا گناهکار و بی گناه دست یاری بهت دراز میکنن(همون طلب دعای خیر)، و تو از کوله پشتی سنگ های نورانی در میاری میذاری تو دستاشون
هیییییی
یادش بخیر
وقتی نیمه شب بیدار میشدم می نشستم تو حیاط ستاره هارو نگاه میکردم آسمون پر از ستاره بود
وقتی نمازشب میخوندم نور ماه میفتاد تو اتاقمون
منو ب کجاها بردی دختر...
دلم تنگ شد...بغضم گرفت
یک سال از همه دور شو و تلاش کن، بعد یک سال از خودت رو نمایی کن، اون لحظه ست که همه دلشون میخواد یا باهات باشن یا جات باشن...💋