عزیزم این اخلاق رو خانواده ات که همخونت هستن تحمل میکنن بقیه تحمل نخواهند کرد و طرد میشی پس تمرین کن که تو مرکز نیستی که همه چی دور تو بچرخه ، بقیه مثل تو ادمن و شرایط همیشه با حرف تو پیش نمیره این قانون دنیاست
مشکل من دقیقا همینه. هزار بار به خودم گفتم سریع عصبانی نشو... به نفعته.. اما بازم تو اون موقعیت و لح ...
یواش یواش باید بذاری کنار یک دفعه نخواه به هر حال این منشاش ی چیز درونی تو گذشته یا تو کودکی همه چی به میل تو بوده یا برعکس کسی به نظراتت اهمیت نمیداده و بهت آزادی ندادن
من توام یا تو منی....همسرم جز قدترین نردا بود الان بخاطر ارامش توخونه همیشه کوتاه میاد منم بهم میریزم تا پای دیونه شدن پیش میرم و اینکه به شددددت هم زودرنجم خیر سرم دنیارو برای خودم تیره تار کردم خسته شدم از دست خودم کاش میتونستم یکم خوددار باشم مثلا بخاطر ی رقص روبوسی همسرم با جاریم چند روز هس دعواس خونمون درخالیکه منم با برادرشوهرم رقصیدم و این روابط تو خانواده ما معمولیه ولی وقتی ی چیزی تو ذهنم بزرگ بشه و بولدش کنم دیگه دنیاهم حلودارم نیس هزار بار همسرم گفته من نمیدونستم تو ناراحت میشی عذرخواهی کرده ولی من تو گوشم نمیره چیزای دیگه هم همینطور کافیه ی برداشت خودسرانه از حرف همسر یا دیگران کنم دیگه تمومه خودمو تا مرز جنون میبرم خسته شدم واقعا😩😩😩😩
نمیدونم والا منم مثه شمام ن از زندگی چیزی میفهمیم ن اجازه شادی به کسی میدیم من داغونم حالم خرابه واقعا ولی میدونم رو خودمون حساسیت های بیجا و غرور احمقانه دست برداریم خودمونم طعم شادی رو بچشیم