عمه ام شوهرش خیلی پولداره و به خاطر ثروت بیش از حدشون بچه هاش خیلی بی شعور و پر ادعا هستن
پسرش هیچی نیست نه شخصیت داره نه شعور داره نه حتی یه سلام احوال پرسی درست حسابی بلده فقط به خاطر اینکه باباش پولداره هیچکس رو آدم حساب نمیکنه و به هیچکی محل نمیده
ما زنجان زندگی میکنیم اونا تهران هستن محله زعفرانیه
یه بار چند ماه پیش به اصرار عمه ام که هی میگفت بیاین خونمون رفتیم خونشون
پسرش و زنش هم اومدن
پسرش انقدر متکبر و مغروره که حتی ما رو در حدی نمیدونست که بیاد سر سفره با ما غذا بخوره
ما دو سه روز اونجا بودیم پسرش یه وعده هم سر سفره با ما غذا نخورد آخرش هم