تو یه خونه چهل متری زندگی میکنم با دو تا بچه کوچیک
شوهرم انقدر بی عرضه است که نمیتونه سر یه کار درست حسابی وایسه قبلا تو یه کارگاه کار میکرد حقوقش به پنج تومن رسیده بود ولی انقدر دیر رفت و اونجا تز زیر کار در میرفت پرتش کردن بیرون الانم میره به کارخانه شده کارگر جزء
آرزوی یه مسافرت تو دلمه
چهار ساله نتونستم لباس نو برای خودم بخرم
تا کی باید اینجوری زندگی کنم
همش باهاش دعوا میکنم میگم تو تنبلی بی عرضه ای نمیتونی از پس زن و بچه ات بر بیای