من تقریبادوماهیه اومدم نزدیک خونواده شوهروکل آرامش خونم مختل شده وهم گریه زیادمیکنم که باعث شده چشمام دردکنن وهم خاب ندارم مث افسرده ها یه کنج میشینم واینکه خیلی باشوهرم دعوام میشه حتی بچمم ازم بدش میادودیگه دارم نابودمیشم...اینامیتونه علامت سحرباشه؟اخه اطرافم پرازاین آدمای طلسم گرهستن
دست خودم نیس...سه سال ازشون دوربودیم یه روز بخاطرشون دعوامون نشد ولی این دوماهو به اندازه ۲۰سال برام ...
من مادرشوهرم اینا تو یه ساختمونیم ولی من زیاد محل نمیدم سعی میکنم با شوهرمم سرشون دعوا نکنم قبلا سر اونا هر روز جنگ داشتیم ولی الان سعی میکنم مدیریت کنم که بحث نشه