چون تو این هفته که عقد کردیم تا الان خیلی خودشو دور میگیره با اینکه عاشقمه.البته ازدواجمون سنتیه.من امروز پیشش بودم در اتاق باز بود مادرش میوه اورد و در رو بست راحت باشیم شوهرم در رو باز کرد.بعد چون یه کاربر تو تاپیک قبلیم که راجب همین موضوع زده بودم گفت ازش بپرس الان دیدم بیدار شده بش پیام دادم گفت دلیلی نداشتم فقط نمیخوام تا دلت باهام نیست بت دست بزنم.گفتم از کجا میدونی گفت از حالت چشمات.گفتم خب تو باید احساسی هم پیش بری.گفت نه من نمیخوام به روحت دست درازی کنم تا از وجودم ارامش نگرفته.وای بچه ها یعنی پوکیدم چرا این اینجوریه چقد کتابی.شانس مایه!!!