سر بحث این کار رو میکنه یا خیلی بی دلیل ؟ نمیتونی بری توی اتاقی در رو قفل کنی
سر بحث که بزرگش میکنه و بی احترامی به من هر حرفی بزنم یجوری تحقیر میکنه.میخندم میگه زهرمار.حرف بزنم میگه خفه شو.خونه همیشه تمیزه بخدا هیچ کم کاری نمیکنم .اون روز یه فالفل دلمه ای داشتم توشو تمیز میکردم دیدم عه یه فلفل کوچولو دیگه خیلی خوشحال شدم بهش نشون دادم هر چی از دهنش اومد گف بهم
من یبار خودکشی کردم.میتونم بهت بگم احمقانه ترین کار توی زندگیم بود.وسطش خودم پشیمون شدم خداروشکر نجاتم دادن
شروع زندگی من خیلی عاشقانه بود.من یک نامادری هستم.اگه راهنمایی خواستی یا قراره نامادری بشی و نمیدونی چه آینده ای ممکنه در انتظارت باشه یا ابهامی داشتی با جون و دل کمکت میکنم که یا چشم باز جلو بری .۱۴۰۱اریبهشت:خسته تر از اونم که حتی بگم چه حالی دارم.بی انگیزه بی هدف ناامید. حیف این روزای جوانیم که اینجوری می گذره. خدایا بهم توان بده.بهم انرژی بده بتونم دستمو روی زانوی خودم بزارم و بلند بشم. خدایا اگه هستی یه کاری بکن وقتشه جواب ظلم ظالمو بدی دیگه واقعا وقتشه . دیگه بریدم.تسلیمم . تسلیم.اسفند۱۴۰۰:خداروشکر حال دلم این روزا بهتره.استرسم زیاده.واسه کارم و... ولی حال دلم بهتره. گفته بودم من میمونم و یه دنیا ارامش گفته بودم سختی ها تموم میشن.اره .الان نصف راهو رفتم .من نرفتم .انگار خدا بغلم کرد و تا اینجا اورد منو.هنوزم دستم توی دستاشه. ادامه ی راه هم با خودشه.به زودی میام و میگم حال دلم عالیه.میگم کارم رونق گرفته . من میشم یه زن موفق و اروم و شاد که خودشو عاشقانه میپرسته و محتاج عشق هیچکس نیست.اون روزی که امضای قبلیمو نوشتم در اوج ناامیدی بودم . ولی شد.پس اینم میشه❤ توی امضام درباره ب ارزوی مادرشدنم زیاد گفته بودم اما همه رو پاک کردم . واقعا نمیدونم با همسر سردی که دارم اصلا درسته بخوام مادر بشم یا نه . واسه همینم با وجود تمام اشتیاقم برای مادر بودن فعلا صبر کردم و نمیخوام دیگه اقدام کنم تا حداقل تکلیف خودم با خودم مشخص بشه.
چه قدر بی اعصاب قلب آدم به درد میاد که چرا یک مرد باید این طور با زنی که پای خونه و زندگیش هست رفتا ...
من با چیزای کوچک خوشحال میشم ولی به نظرش من ادم مسخره ای هستم.مثلا سریال پاورچینو نگاه میکنم میخندم بدش میاد میره میاد ادامو در میاره بهم میگه دهن گشادتو ببند.
اتفاقا دوست منم وسطش پشیمون شده بود ولی دیگه خیلی ذیر بود و جبران ناپذیر متاسفانه شکر خدا که شما طو ...
مرسی عزیزم
شروع زندگی من خیلی عاشقانه بود.من یک نامادری هستم.اگه راهنمایی خواستی یا قراره نامادری بشی و نمیدونی چه آینده ای ممکنه در انتظارت باشه یا ابهامی داشتی با جون و دل کمکت میکنم که یا چشم باز جلو بری .۱۴۰۱اریبهشت:خسته تر از اونم که حتی بگم چه حالی دارم.بی انگیزه بی هدف ناامید. حیف این روزای جوانیم که اینجوری می گذره. خدایا بهم توان بده.بهم انرژی بده بتونم دستمو روی زانوی خودم بزارم و بلند بشم. خدایا اگه هستی یه کاری بکن وقتشه جواب ظلم ظالمو بدی دیگه واقعا وقتشه . دیگه بریدم.تسلیمم . تسلیم.اسفند۱۴۰۰:خداروشکر حال دلم این روزا بهتره.استرسم زیاده.واسه کارم و... ولی حال دلم بهتره. گفته بودم من میمونم و یه دنیا ارامش گفته بودم سختی ها تموم میشن.اره .الان نصف راهو رفتم .من نرفتم .انگار خدا بغلم کرد و تا اینجا اورد منو.هنوزم دستم توی دستاشه. ادامه ی راه هم با خودشه.به زودی میام و میگم حال دلم عالیه.میگم کارم رونق گرفته . من میشم یه زن موفق و اروم و شاد که خودشو عاشقانه میپرسته و محتاج عشق هیچکس نیست.اون روزی که امضای قبلیمو نوشتم در اوج ناامیدی بودم . ولی شد.پس اینم میشه❤ توی امضام درباره ب ارزوی مادرشدنم زیاد گفته بودم اما همه رو پاک کردم . واقعا نمیدونم با همسر سردی که دارم اصلا درسته بخوام مادر بشم یا نه . واسه همینم با وجود تمام اشتیاقم برای مادر بودن فعلا صبر کردم و نمیخوام دیگه اقدام کنم تا حداقل تکلیف خودم با خودم مشخص بشه.
قدر خودت و جوونیت رو بدون.اگه خیلی داری عذاب میکشی کم کم مستقل شو و جدا شو.کاری که من دارم میکنم
شروع زندگی من خیلی عاشقانه بود.من یک نامادری هستم.اگه راهنمایی خواستی یا قراره نامادری بشی و نمیدونی چه آینده ای ممکنه در انتظارت باشه یا ابهامی داشتی با جون و دل کمکت میکنم که یا چشم باز جلو بری .۱۴۰۱اریبهشت:خسته تر از اونم که حتی بگم چه حالی دارم.بی انگیزه بی هدف ناامید. حیف این روزای جوانیم که اینجوری می گذره. خدایا بهم توان بده.بهم انرژی بده بتونم دستمو روی زانوی خودم بزارم و بلند بشم. خدایا اگه هستی یه کاری بکن وقتشه جواب ظلم ظالمو بدی دیگه واقعا وقتشه . دیگه بریدم.تسلیمم . تسلیم.اسفند۱۴۰۰:خداروشکر حال دلم این روزا بهتره.استرسم زیاده.واسه کارم و... ولی حال دلم بهتره. گفته بودم من میمونم و یه دنیا ارامش گفته بودم سختی ها تموم میشن.اره .الان نصف راهو رفتم .من نرفتم .انگار خدا بغلم کرد و تا اینجا اورد منو.هنوزم دستم توی دستاشه. ادامه ی راه هم با خودشه.به زودی میام و میگم حال دلم عالیه.میگم کارم رونق گرفته . من میشم یه زن موفق و اروم و شاد که خودشو عاشقانه میپرسته و محتاج عشق هیچکس نیست.اون روزی که امضای قبلیمو نوشتم در اوج ناامیدی بودم . ولی شد.پس اینم میشه❤ توی امضام درباره ب ارزوی مادرشدنم زیاد گفته بودم اما همه رو پاک کردم . واقعا نمیدونم با همسر سردی که دارم اصلا درسته بخوام مادر بشم یا نه . واسه همینم با وجود تمام اشتیاقم برای مادر بودن فعلا صبر کردم و نمیخوام دیگه اقدام کنم تا حداقل تکلیف خودم با خودم مشخص بشه.
من امضات رو خوندم امیدوارم حال دلت خوب باشه همیشه.عزیزمی ❤️♥️ من نمیتونم گیر افتادم
مرسی دوست قشنگم😍😘
از چه نظر گیر افتادی
شروع زندگی من خیلی عاشقانه بود.من یک نامادری هستم.اگه راهنمایی خواستی یا قراره نامادری بشی و نمیدونی چه آینده ای ممکنه در انتظارت باشه یا ابهامی داشتی با جون و دل کمکت میکنم که یا چشم باز جلو بری .۱۴۰۱اریبهشت:خسته تر از اونم که حتی بگم چه حالی دارم.بی انگیزه بی هدف ناامید. حیف این روزای جوانیم که اینجوری می گذره. خدایا بهم توان بده.بهم انرژی بده بتونم دستمو روی زانوی خودم بزارم و بلند بشم. خدایا اگه هستی یه کاری بکن وقتشه جواب ظلم ظالمو بدی دیگه واقعا وقتشه . دیگه بریدم.تسلیمم . تسلیم.اسفند۱۴۰۰:خداروشکر حال دلم این روزا بهتره.استرسم زیاده.واسه کارم و... ولی حال دلم بهتره. گفته بودم من میمونم و یه دنیا ارامش گفته بودم سختی ها تموم میشن.اره .الان نصف راهو رفتم .من نرفتم .انگار خدا بغلم کرد و تا اینجا اورد منو.هنوزم دستم توی دستاشه. ادامه ی راه هم با خودشه.به زودی میام و میگم حال دلم عالیه.میگم کارم رونق گرفته . من میشم یه زن موفق و اروم و شاد که خودشو عاشقانه میپرسته و محتاج عشق هیچکس نیست.اون روزی که امضای قبلیمو نوشتم در اوج ناامیدی بودم . ولی شد.پس اینم میشه❤ توی امضام درباره ب ارزوی مادرشدنم زیاد گفته بودم اما همه رو پاک کردم . واقعا نمیدونم با همسر سردی که دارم اصلا درسته بخوام مادر بشم یا نه . واسه همینم با وجود تمام اشتیاقم برای مادر بودن فعلا صبر کردم و نمیخوام دیگه اقدام کنم تا حداقل تکلیف خودم با خودم مشخص بشه.
از نظر اینکه نمیتون به هیچ وجه جدا شم من جدا ببشم نمیزارن مستقل شم برمیگردم خونه پدری که یه اتاق خفه داشتم با وسایل قدیمی حداقال خونه خودم میتونم تی وی ببینم ویتونم تا ساعت دیر بیدار بمونم میتونم هر موقع خواستم با گوشیم مشغول شم
از نظر اینکه نمیتون به هیچ وجه جدا شم من جدا ببشم نمیزارن مستقل شم برمیگردم خونه پدری که یه اتاق خفه ...
چندسالته؟
شروع زندگی من خیلی عاشقانه بود.من یک نامادری هستم.اگه راهنمایی خواستی یا قراره نامادری بشی و نمیدونی چه آینده ای ممکنه در انتظارت باشه یا ابهامی داشتی با جون و دل کمکت میکنم که یا چشم باز جلو بری .۱۴۰۱اریبهشت:خسته تر از اونم که حتی بگم چه حالی دارم.بی انگیزه بی هدف ناامید. حیف این روزای جوانیم که اینجوری می گذره. خدایا بهم توان بده.بهم انرژی بده بتونم دستمو روی زانوی خودم بزارم و بلند بشم. خدایا اگه هستی یه کاری بکن وقتشه جواب ظلم ظالمو بدی دیگه واقعا وقتشه . دیگه بریدم.تسلیمم . تسلیم.اسفند۱۴۰۰:خداروشکر حال دلم این روزا بهتره.استرسم زیاده.واسه کارم و... ولی حال دلم بهتره. گفته بودم من میمونم و یه دنیا ارامش گفته بودم سختی ها تموم میشن.اره .الان نصف راهو رفتم .من نرفتم .انگار خدا بغلم کرد و تا اینجا اورد منو.هنوزم دستم توی دستاشه. ادامه ی راه هم با خودشه.به زودی میام و میگم حال دلم عالیه.میگم کارم رونق گرفته . من میشم یه زن موفق و اروم و شاد که خودشو عاشقانه میپرسته و محتاج عشق هیچکس نیست.اون روزی که امضای قبلیمو نوشتم در اوج ناامیدی بودم . ولی شد.پس اینم میشه❤ توی امضام درباره ب ارزوی مادرشدنم زیاد گفته بودم اما همه رو پاک کردم . واقعا نمیدونم با همسر سردی که دارم اصلا درسته بخوام مادر بشم یا نه . واسه همینم با وجود تمام اشتیاقم برای مادر بودن فعلا صبر کردم و نمیخوام دیگه اقدام کنم تا حداقل تکلیف خودم با خودم مشخص بشه.