23 ماهشه 9صبح چشاشو باز میکنه گریه و جیغ تا آخر شب .. فقط گریه میکنه هرچی میخواد داد میزنه بهش ندم 3 ساعت بی وقفه گریه میکنه .. برم دستشویی میره پشت در میشینه یجوری جیغ و داد میکنه انگار سر قبر من نشسته .. بین من و شوهرم داره فاصله میوفته چون به شدت ادم عصبی و بداخلاقی شدم .. چند بار شده پسرمو میزنم .. پشیمون میشم میگم دیگه تکرار نمیکنم ولی واقعا یه کارایی میکنه که تا سرش داد نزنم تا حنجرمو پاره نکنم تا نزنمش آدم نمیشه .گریه هاش بدون داد من قطع نمیشه حتی اگه همه چی بهش بدم !!!... شوهرم کمک میکنه ولی درکم نمیکنه بعضی وقتا میشینم باهاش درد دل میکنم ولی نمیفهمه تنها چیزی که میگه که خب من صبح زود بلند میشم میرم سرکار کار میکنم تو که جای من نیستی همین باعث میشه که از شوهرمم بدم بیاد که با اونم بداخلاق بشم .. نمیدونه که منم صبح زود بیدار میشم منم کار میکنم ولی فرقش اینه که وضع من بدتره !! من دارم گریه های و جیغ های یه بچه نق نقو رو هم تحمل میکنم هرچقدررر بابت سلامتی بچم خدارو شکر میکنم ولی همون قدر هم خستم .. هرچقدر روزمو بخوام با لبخند شروع کنم ولی بچم ... به کل روزم .. نمیخوام اینو بگم ولی از دستش خستم !! خیلی خسته ... اعصابم واقعا ضعیف شدهه ... دلم میخوام چند وقت نبینمش .. میخوام 24 ساعت تو آرامش زندگی کنم .. درسته الان یه عده آدم متفکر میان و میگن خب میخواستی بچه دار نشی ولی حتما اونا بچه ای مثل بچه ی من نداشتن که بدونن خستگی یعنی چی !! من بچمو 2 ساعت بزارم خونه مامانم نمیتونه تحملش کنه !! کسی که یه پسر واااقعا اذیت کن دارن میفهمن !! کسی که هرجا ببریش بیرون کوفتت میکنه !! مثل امروز که رفتیم بیرون دور بزنیم کوفت و زهرمارمون کرد و برگشتیم هر سه تامون با اعصاب داغون
خستم واقعا خستم لطفا یکی فقط یکی درکم کنه !! یکی یه چیزی بگه اروم شم .. چون یکم پیش کل عصبانیتمو سر شوهرم خالی کردم هرچی تو دلم بود ریختم کلی بهش فوش دادم داد زدم خودمم نمیدونم چرا ولی دلم پر بود ..