بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
زن عموي شوهرم ك أومد كفشامو واسه يه عروسي گرفت بعد ك اورد جدا ازينكه جاي عرق پاشو إكليل لباسش تو كفش بود و تميز نكرده بود با پر رويي تمام گفت من كفشاتو نپوشيدم ب دردم نخورد
كساني كه بچه نمي اورند نه بي احساسند،نه تنبل،نه نااميد، بلكه انها فرزندشان را بيشتر از هر چيزي دوست دارند
گفت وقتی ۲۰ ساله بودیم هر دوتامون،،،، یه مدت هم با هم حرف زدیم و من داشتم کم کم بهش علاقمند میشدم که خواهراش فهمیدن و آبروریزی راه انداختن و مامانم و اون یکی خاله ام فهمیدن و مامانم خیلی دعوام کرد منم ناراحت شدم جواب پسر خالمو ندادم اون رفت سربازی و من با شوهرم ازدواج کردم ،،،،، ۱۵ سال گذشته ولی سه ماه پیش پسر خالم پیام داد گفت تمام عمرم بهت فکر کردم و عاشقت بودم گفت بیا فرار کنیم بریم امریکا خودم نوکریتو میکنم خوشبختت میکنم هر کاری بگی انجام میدم چون تو بزرگترین ارزوی منی،،،،،، گفتم هرگز نمیشه