كسي كه فاميل بود و بهش نرسيدم رو بعد دو سال تو مراسم ختم پدربزرگم ديدمش.. همش جلو چشم من بود تو خونه خودمون هم اومدن خونه پدربزرگم هم تا اخر مراسم سوم موندن … فقط ميخوام بگم خيلي زجر كشيدم خيلي..
طبق گفته خودش اره . خيلي اين چند روز تو عذاب بودم و وقتي ميديدم مامان و بابام چقدر باهاش خوبن و ميگن و ميخندن ولي من حتي نميتونستم يه لحظه نگاهش كنم خيلي سخت بود برام