دوستان من ۲۳ سالمه و مجردم بعد خالم چند وقت پیش اومده بود خونمون ، بعد کلا همینطور حرف ازدواج و این چیزا شد ، بعد خالم برگشت یهو به من گفت: (تو هم ناراحت نباش بالاخره شوهر میاد.)
در صورتیکه قبلش من اصلا هیچ حرفی نزدم و فقط داشتم بحثای خالم و مامان و خواهرم رو گوش میدادم.
اونوقت من برگشتم در جواب بهش گفتم: (خب حالا همه که نمیتونن ازدواج کنن ، ممکنه اصلا شرایط ازدواج برای بعضیا خب جور نشه اصلا.)
بعد خالم برگشت گفت:( همه باید ازدواج کنن و تو هم باید ازدواج کنی).
بعد حالا اینا همه گذشت ، دوباره دیشب زنگ زده بود خونمون و یکمم با من هم یکم صحبت کرد ، بعد موقع خدافظی دوباره برگشته میگه:(اصلا ناراحت ، بالاخره یه اقایی میاد با تو ازدواج میکنه.)
در صورتیکه من اصلا یادم نمیاد بگم من از اینکه مجردم ناراحتم ،مخصوصا اینکه جلوی این خالم به هیچ عنوان همچین چیزی نگفتم.
دوستان شما بودین اعصابتون خورد نمیشد؟
بابا اخه باید چکار کنیم دیگران دست از سرمون بردارن؟