منم همینطورم برو زیارتگاهی جایی که بهش اعتقاد داری بشین گریه کن و حرفتو بزن من چند وقت پیش انقد حالم داغون بود قابل توصیف نیست از سرکار برای ناهار نرفتم خونه رفتم یه جایی که اعتقاد زیادی بهش دارم نشستم هیچکس نبود باهاش درد دل کردم و گریه کردم بعد رفتم خونه هنوزم یاد اون روز خودم میفتم گریم میگیره ولی دوماه نشد جواب گرفتم.
منم بعد یه مدت طولانی زجر کشیدن جواب گرفتم هفت سال با یکی بودم به بدترین شکل جدا شدیم خدا میدونه من چیا تو زندگی کشیدم دردای دیگه هم داشتم اون روزی که رفتم زیارتگاه جونم به لبم رسیده بود دو ماه بعد اون روز اتفاق خوبم افتاد وگرنه درد کم و کوتاه نبود
منم جدایی واقعا تلخی داشتم علاوه بر مشکلات دیگه ای ک داشتم
منم داشتم انقد که نمیتونم بنویسم از نوشتنش وحشت دارم فقط توکل به خدا کردم که کمکم کنه چون هیچوقت ناله نکردم و از کسی کمک نخواستم همه امیدم خودشه حتی یک سال فقط تو حموم گریه میکردم حتی دماغمو عمل کردم یه هفته اول که گچ روشه و نباید فشار آورد همش گریه میکردم صورتمم ورم و کبودی داشت و صدام گرفته بود معلوم نمیشد مامانم اینا نمیفهمیدن منم راحت گریه میکردم هوووف هیچکس نمیدونه اینجام مجازیه میگم
وای میفهممت بخدا میشه ی دعا برا آروم شدن در منم بکنی ممنونم ازت
باشه گلم انشالله به زودی دلت آروم بشه جوری زندگیت خوب بشه که حس کنی تازه متولد شدی همون حسی که من دارم البته مشکلاتم کامل حل نشده ولی حس خیلی خوبی دارم دیگه