اخه چرا اینطور فکر میکنی طلاق اگ انقدر قبح داشت خدا نمیذاشتش نمیگم جدا شو یا نمیگم خانوادت کار خوب یا بدی کردن ولی ببین مطمئن باش هییییچکس ازدواج نمیکنه ک جدا شه من واقعا دلم میخواد دخترم هم کنار پدرش باشه هم مادر ولی نمیتونم اونطوری انگار کشتن منو دیگه زنده نیستم
سرزنش نمیکنه خیالتون راحت
این شرایط رو من دیدم، من بچه طلاق نیستم اما این شرایطو سالهاست دیدم و همیشه میگم کاش طلاق میگرفتین تموم میشد این داستانا...دخترا نیاز به توجه و محبت دارن، درسته که میگن محبت پدری باید باشه اما آیا دخترت از اون پدر داره محبت میبینه؟من خودم به شخصه بخاطر بلاهایی که بابام سر مامانم میورد عصبانی و ناراحتم، همیشه...سالهاست،و همش میگم چرا نباید یه زندگی با آرامش داشته باشه؟فکر میکنم دختر تو هم راضی به بودنت توی این شرایط نیست...اما به شرطی که شرایطو واسش سخت نکنی،بی توجهی، سرکوفت، نداشتن حامی و...اینا نباشه، اگر از پسش برمیای خیلی هم خوبه
بستگی به میزان مشاجره و درک دو طرف داره....منم سالهاست توی همین مشاجره هام و دیگه خسته شدم، میگم کاش طلاق میگرفتین تمومش میکردین
آخه از صبح تا شب سر هرچیز مسخره ای دعوا و توهین یعنی چی؟ خب تمومش کنن خیلی هم عالیه
مشاجره های مادرو پدر منم زیاد بود ولی خب تو جامعه‌ی ما بچه ی طلاق خوب جا نیفتاده
شاید آینده ی ما رو خراب میکرد
نمیگم وای الان زندگی من خیلی عالیه ها ولی خب شاید واسه ازدواجم هر کی می‌فهمید بچه ی طلاقم عقب میکشید
من مامانم دو تا بچه داشت اون موقع تقریبا ده سال که گذشت شرایط یکم بهتر شد که مامانم ی بچه ی دیگ هم آورد
منم از زندگیم راضی نیستم چون شوهرم بی توجه نسبت بهم هیچ مسئولیتی در قبال من فک میکنه نداره منم دارم مثل خودش سرد میشم ب زندگی ولی چه کنم
من بچه طلاقم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
45 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
