یکی از نزدیک ترین آدم های زندگیم
نا مادری یه دختر بچه هفت ساله میشه
اونو مثل دختر خودش میدونسته
انواع کلاس های ورزشی و زبان و موسیقی میبردتش
اما برای دختر خودش این کار هارو نکرد شاید نتونست انجام بده
اما اون دختر بعد ده سال مادر واقعی اش میاد سراغش و اون دختر هم میره
اون نا مادری تا شیش ماه قرص افسردگی میخورده
انگار تمام زحمات های اون نامادری
اون خواهر کوچیک تر
اون پدر و فراموش میکنه و با مادرش میره
طوری که بعد از هفت سال فقط یک بار دیدنش 🥲