شوهرم کارش اومده مرکز استانمون اما بنا به مشکلاتی نتونستیم خونه رو هم ببریم همسرم خیلی از اینکه از خونه و شهرمون دوره اذیت میشه و احساس غربت میکنه اونجا خونه خواهرم که میشه خونه دایی همسرم هم اونجاست اما خواهرم اصلاااااااا حتی یه زنگم نمیزنه شوهرمو تعارف کنه بیاد خونه شوهرم خودش خوابگاه و اینچیزا داره انتظار من اینکه حداقل در خد یه چایی خوردن تعارفش کنه بیاد....جالب اینجاست تا اونا میومدن سمت ما شوهرم و من از قبل کلی تدارک میدیدم براشون و نمیزاشتیم از پیش ما جم بخورن اما اونا اصلااا معرفت ندارن....
نه ناراحتی بینمون و نه هیچی که بخواین بگین بخاطر اینع که اینطور رفتار میکننن...
پیش شوهرم خیلی خجالت کشیدم الان ۳ ماهه اونجاست اما نه خواهرم که کلی باهاش راحت بودیم هردومون دریغ از یه زنگ و یه تعارف الکی...
شوهرم میگه الانکه احتیاج داشتم نبودن دیگه هرگز پامو تو خونشون نمیزارم قهر نیستم اما خونشونم نمیام....
بنظرتون حق داره ناراحت بشه؟
اینم بگم شوهرم خیلی ادم با ملاحظه ای وقتی میره خونه کسی اگه از گشنگی مرده هم باشه بیشتر از یه لیوان چایی اونجا چیزی نمیخوره ....