2726
به خدا شوخی نیس خودمم هنوز تو شوک حرفشم

ببخشید معذرت میخوام من هیچوقت اینجا به کسی نگفتم چی بگو یا فلان حرف رو بزن. اما خودم همیشه مودبانه جواب دیگران رو میدم.  یه بار خواهرهمسرم بادی به غبغب انداخت و گفت فلانی گفته اگه ...داماد من میشد براش خونه و ماشین می گرفتم و همه خندیدن. منم باخنده گفتم مگه رو دست بابام باد کرده بودم 

دیگه هرگز حرفشو تکرار نکرد

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

باید ب مادرشوهرت میگفتی مادرشوهرای قبل تو سوتفاهم بود

دیشب با خدا دعوایم شد ... باهم قهر کردیم فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد رفتم گوشه ای نشستم چند قطره اشک ریختم وخوابم برد صبح که بیدار شدم مادرم گفت . نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می امد...
لایک واسه امضای قشنگت

لایک به وجودت مهربون❤

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
نه بابا جدی گفت گفتم داریم خونه میخریم گفت چجوری منم واسش توضیح دادم اونم گفت ما رسم داریم مامان ب ...

توام میگفتی مارسم داریم خونه بندازن پشت قباله عروس حتما بگیاااا دیگه دهنشو میبنده

نه بابا جدی گفت گفتم داریم خونه میخریم گفت چجوری منم واسش توضیح دادم اونم گفت ما رسم داریم مامان ب ...

باید همون موقع جوابش رو میدادی چقدر مردم وقیح شدن

"کسی که بیش از حد فکر می کند، کسی است که بیش از حد هم عاشق می شود" و من این را احساس کردم 😍

بگو ما هم اتفاقا همین رسم را داریم ولی ی تفاوتی ک داره اینکه مامان بابای پسر حق ندارن دیگه پاشون را بذارن تو اون خونه🤣🤣

گاهي اوقات فقط منتظري منتظر خاك شدن دوست عزیزم برای دعوا اینجا جمع نشدیم اگر با من موافق نیسنی ریپلای کن منطقی دلیلتو بگو،نیازی ب دعوا و خشونت نیست اگر هم از من بدت میاد بهم بگو خیلی محترمانه از تاپیکت برم بیرون.انسانیت خودمون را زیر سوال نبریم حتی در فضای مجازی!!!!!! حال دلم خوب نیست خدایا یا معجزه کن یا راحتم کن.....دارم توی گناه دست و پا میزنم نجاتم بده😔😔😔عاقبت روزی خواهم رفت از دنیایی که بیهوده مرا به آن بسته اند.....خدایا من دشمنت نبودم که منو به اینجا رسوندی ولی ازت میخوام دشمنمم به اینجایی ک من رسیدم نرسونی...میدونی خیلی سخته خیلیی سخت....من دلم تنگه واسه یک دلخوشی کوچیک.....دادگاه پر از عاشق‌هاییه که گفته بودنمارو بعد از مرگ هم کنار هم دفن کنید!!💔حرفات همشون یادم رفته ، جز اونجا که گفتی: حتی اگه تو بخوای بری "من نمیزارم"🖤 همه برای رسیدن به عشقشون روز شمار میکنن من برای رسیدن روز مرگم.....و این تلخ نیست درد عشق است.....‌این که هنوز زنده ام و نفس میکشم فقط بخاطر اینکه طاقت دیدن اشکهای مادرمو ندارم پس خدایا لطفا مواظب تنها دلیل زندگیم باش🙃
گگفتم پدر مادر من فرهنگی هستن در توانشون نیس

خیلی با ادبی دختر

یکی دیگه بود ⁦♦️⁩ تکش رو جر میداد😑

عشق های واقعی پیدا نمیشن، ساخته میشن💜...همسرم مکمل ارامش زندگیمه❤️⁩ای آن که دوست دارمَتَ اما ندارمَتَ...جایت همیشه در قلب من درد میکند🌟من دوست دارم بگم ویتامین۳۰ تو بگو ویتامین ( ث یا c) کاری به ویتامینای من نداشته باش 😌

بگو ما هم رسم داریم دهن مادر شوهرو گل بگیریم

مطمئنم منم یه روز پولدار میشم،شاید بپرسی چطوری که باید بگم ممنون تو چطوری؟                                              من فقط دوکاربری با نام شکلات فرانسوی دارم،شکلات_فرانسوی و شکلات__فرانسوی،اون شکلات___فرانسوی (با سه خط فاصله) مال من نیست،پس لطفا نپرسید که اون تاپیکا رو تو زدی؟نه من نزدم
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز