این مشکل برا دختر خودم پیش اومد منتها ۱۷ ساله پیش معلم دخترم سال آخر خدمتش بود همه بچه ها خندیده بودن فقط دختر من لحظه خندیدن سر ش رو زیر میز می بره واوني می خنده معلمه به هیچ کس گیرنداده بود فقط دفتر منو آخر وقت برای تنبیه نگه داشته بود الان دارم می نویسم جگرم آتیش گرفت رفتم داخل سالن دیدم دختر م ما در مراه مثل ابر بهار گریه می کنه و داره اشک میریزه منم رفتم با معلم حرف زدم فقط گفت خندیده و گفت بچه رو نگه داشتم تا خود تو ببینم منم هم شیفت بودم روز کارنامه گفت حلال کن اون روز بچه رو نگه داشتم واقعا نتونستم حلالش کنم هروقت یادم میفته جگرم آتیش می گیره از ترس اینکه تلافی در بیاره وعقده ای بشه جرائت نکردم حتی به مدیرش بگم ولی شما حتی اداره هم شده برو من بادم میفته از کوتاهی خودم دلخورم و عذاب وجدان دار م