از سه و نیم پسرم بیدار شد گریه کرد الانم که خوابیده من خوابم نمیبره
مادر بودنم را خیلی دوست دارم ❤دلم ضعف میرود برای دنیایی مادری❤دنیایی که متعلق به خودت نیستی❤همه جا حضور کسی را احساس میکنی❤که آنقدر بی پناه است،که فقط آغوش تو آرامش میکند❤آنقدر کوچک است که دست های تو هدایتش میکند❤آنقدر ضعیف است است که شیره ی جان تو پرورشش میدهد❤مادر بودنم را دوست دارم❤چون به بودنم معنا میدهد❤
عاشق سربازی و موتور سواری، کاش پسر بودم حداقل این دوتا رو تجربه میکردم😢یه چپ دست باهوش🙂عاشق جنگی کردن خروس ها با فلفل. البته اگه دزدا بزارن🙃عاشق درست کردن سوت با یه خوشه گندم سبز😁انقدر فضول بودم و تو خاکا بازی میکردم موهامو تراشیدن😶همیشه در حال ولویی✌️😐 لحجه ی ما خیلی شیرینه ولی نمیدونم چرا خودمون بدمون میاد😕 یه نمونش اینه که به کثیف میگیم⇦پِچَل😐😐