ما تا پاي طلاق رفتيم و ١ماه دور بوديم از هم و دنبال كاراي طلاق
(سر دهن بيني و اذيت كردناي مادر شوهرم كه تهمتم ميزد شوهرم باور ميكرد و طرف اونه،رفيق بازي ، دروغگوييش ،و اهمييت ندادن به من صبح تا شب بيرونه
شبم مياد سرش تو گوشيه تا خواب ))
اون ١ماه هر روز پيام ميداد برگرد
طلاقت نميدم
من تا بميرم دل و فكرم پيش تو
من ديگه ازدواج نميكنم
اون خونرو بدون تو نميخوام حالم خوب نيست دگ نميتونم برم سركار
خلاصه كلي حرف مفت و قول داد عوض شه رفيق بازي نكنه دروغ نگه و …
من برگشتم بعد ١ماه ولي از فردا صبحش باز شروع شد
رفيق بازيش شغلشم ازاد شده دگ معلوم نيست كجاس و چه ساعتي مياد هزارتا راه برا دروغ داره
باز دروغ ميگه و صبح تا شب سرش تو گوشيه گوشيشم عوض كرد الان فقط با چهره خودش باز ميشه
ديروزم روز تعطيلي رفت خونه ننه عفريتش
چيكار كنم توروخدا موندن داره؟؟؟؟طلاق بدتر از شرايط الانمه؟
اينم بگم من گفته بودم كه مهريه ميبخشم فقط جدا شيم اما نداد يعني بخاطر مهريه نيست فقط مرض داره