اره بدون نامه و اینا حتی شماره طرفو نباید بانک بده، مگه طرف اشنا تو بانک داشته باشه
آره
رییس بانک هر روز زنگ میزد😂😂😂بابای منم گرفتار بود وقت نمیکرد
یه روزم زنگ زده بودن فک کرده بودن بابام پولو نمیخواد بده
گفته بودن میایم خودتو خانوادتو میکنیم تو گونی میبریم یجوری که هیشکی نفهمه😐
عاشق سربازی و موتور سواری، کاش پسر بودم حداقل این دوتا رو تجربه میکردم😢یه چپ دست باهوش🙂عاشق جنگی کردن خروس ها با فلفل. البته اگه دزدا بزارن🙃عاشق درست کردن سوت با یه خوشه گندم سبز😁انقدر فضول بودم و تو خاکا بازی میکردم موهامو تراشیدن😶همیشه در حال ولویی✌️😐 لحجه ی ما خیلی شیرینه ولی نمیدونم چرا خودمون بدمون میاد😕 یه نمونش اینه که به کثیف میگیم⇦پِچَل😐😐
واااای😂 یوقتی هم کارمند بانک یه سند اشتباه میزنه و مجبور میشه از جیب بده
😂😂تا چن روز اسباب خنده بود.
وایی بابد حواسشونو خیلی جمع کنن
عاشق سربازی و موتور سواری، کاش پسر بودم حداقل این دوتا رو تجربه میکردم😢یه چپ دست باهوش🙂عاشق جنگی کردن خروس ها با فلفل. البته اگه دزدا بزارن🙃عاشق درست کردن سوت با یه خوشه گندم سبز😁انقدر فضول بودم و تو خاکا بازی میکردم موهامو تراشیدن😶همیشه در حال ولویی✌️😐 لحجه ی ما خیلی شیرینه ولی نمیدونم چرا خودمون بدمون میاد😕 یه نمونش اینه که به کثیف میگیم⇦پِچَل😐😐
مامان من كارمند بانكه يه بار به حساب ديگه سند زده بود سال ٩٠ نزديك بود ٧٥ ميليون پول يه خونه از جيب بده خدا رحم كرد طرف برگردوند
من هم در آرزوى فرزندم اما نه به دلايل فيزيكى، به دليل اينكه اينجا فعلا جاى قشنگى نيست كه بخواهم فرزندى را به اين سرزمين هديه بدهم. بزرگترين فداكارى من براى فرزندم اين است كه با نياز مادر شدنم ميجنگم ...كاربر از سال ٩٥
اونا باور نمیکردن.بابامم گرفتاری پیش اومده بود وقت نمیشد برع بانک
هرچی قسم میخورد میگف من که پول یه کارگر دیگه رو نمیخورم ول کن نبودن
تا به روز سرشون داد زده بود😂😂
عاشق سربازی و موتور سواری، کاش پسر بودم حداقل این دوتا رو تجربه میکردم😢یه چپ دست باهوش🙂عاشق جنگی کردن خروس ها با فلفل. البته اگه دزدا بزارن🙃عاشق درست کردن سوت با یه خوشه گندم سبز😁انقدر فضول بودم و تو خاکا بازی میکردم موهامو تراشیدن😶همیشه در حال ولویی✌️😐 لحجه ی ما خیلی شیرینه ولی نمیدونم چرا خودمون بدمون میاد😕 یه نمونش اینه که به کثیف میگیم⇦پِچَل😐😐