منم مثل شما.. ۹ ساله منتظرم .
اصلا یکی ازم می پرسه مشکل چیه، یا تا الان چی کارا کردید دیگه اصلا حوصله ندارم توضیح بدم..
دلم نمیخواد هیچ عروسی برم چون همش میگم اینا هم زود بچه دار میشن و من هنوز حامله نشدم.. و واقعا هم همین طوره.
خیلی برام سخته.. همش میگن خواست ، صلاح، مصلحت خدا این بود..
میخوام داد بزنم که چرا مصلحت خدا به دادن نیست ، فقط به ندادنه ؟؟؟؟
همیشه برای هر چیزی که بهم داده منو کشته و زنده کرده ... به یاد ندارم چیزی و راحت بدست آورده باشم.. همیشه جونم دراومده... برای به دست آوردن هر چیزی زجر کشیدم، پیر شدم..
بچه هم که سر سبد همه اون خواسته هامه...
خسته شدم.. خسته
دلم میخواد خودمو مچاله کنم یه گوشه اتاق تاریک چشم هامو ببندم ، چند تا پتو بکشم روم اصلا نیست و نابود بشم ... هیچ کس نیاد خونم ،هیچ جا نرم ....