پسر خالم با یه دختری ازدواج کرده که به شدت آشوبگر و دو بهم زنه و ظرف ۲هفته (البته بعد از ۳سال ازدواج)کل خانواده مادریم رو کن فیکون کرد همرو به جون هم انداخت و به خاطر رفت و آمد با خانواده ی خودش که خرابکار بودن شوهرش براش مسکل بوجود اومد افتاد زندان و اینکه با منم به شدت لج بود چون شنیده بود مادر شوهرش دوسداشته من عروسش بشم و من قبول نکرده بودم و اینا و شنیدم برام سحر گرفته🙄
من همیشه میگفتم ازدواج خیلی شخصیه و حتی برای داداشمم هیچ نظری نمیدادم میگفتم هرچی خودش بخواد و به من چه ولی الان به نظرم خیلی هم نمیشه گف به من چه نه اینکه بخواد ادم خیلی دخالت کنه ولی کلا اونقدرا هم که فکر میکردم شخصی نیس🙄🙄🙄