خسته شدم
توی زندگیم حسرت خیلی چیزا به دلم مونده ،هم سن و سالهای خودمو که میبینم حالم بد میشه ،من چیز زیادی از این زندگی نمیخوام همیشه آدمی بودم که به کم قانع بودم و فکر خونوادم بودم هیچ وقت دلم نمیومد زیاد چیزی ازشون بخوام ،ولی اونا هم دیگ از این سواستفاده میکنن من یه دخترم مثل دخترای دیگ خیلی چیزا دوسدارم داشته باشم زیاد نه یا در حد یه لباس خوب در حد یه پول توجیبی متوسط چیز زیادیه؟؟؟
نمیگم خونوادم نمیتونن میتونن ولی انگار من اهمیتی ندارم یادم نمیاد آخرین بار کی لباس خونه خریدم
تا حالا نشده یه چیزیو که ببینم و دوست داشته باشم و بخرم حتی وقتی مبلغش کمه
اره من عقده ای شدم خیلیم شدم
اطرافمو که نگاه میکنم میبینم طرف نصف درآمد مارو داره ولی ببین بچش چجوری میگرده چقدر واسش هزینه میکنه
حتی انقدر گیرن که نمیزارن برم سر کار
بخدا اگه میشد میرفتم حاضرم صبح تا شب سرپا باشم اصن ۵۰۰تومن بگیرم ولی یه چیزی داشته باشم وقتی دوستم میگه رفتم خرید فلان چیزو خریدم حسرتشو نخورم
وقتی میگم ما هفته ای ۱دست لباس میخریم من دلم میگیره که چرا من هنوز دارم تونیکای ۸سال پیشمو میپوشم
اگه نداشتن میگفتم باشه ندارن نمیتونن ولی میتونن کافیه یه کم اهمیت بدن
فقط میگن شهریه دانشگاهتو میدیم شهریه دانشگاهتو میدیم
طرف یه کارگره ولی برو ببین بچش چجوری میخره چجوری میپوشه
منم الان یه فرصتی برام پیش اومده که میتونم پول بقیه رو بخورم و پس ندم منو نمیشناسنو جاییم دستشون بند نیست
فک نکنید حرام خور بودم از اول نه بخدا که نه
من آدمی بودم اگه یه پولی حتی رو زمین پیدا میکردم یا مینداختم صدقه یا به یه فقیر میدادم
ولی دیگ بریدم خسته شدم چرا باید تو ۲۲سالگیم حسرت کوچیکترین چیزا رو دلم بمونه
چرا باید وقتی یه جا میرم ۱۰هزار تومن پول تو کیفم نباشه
اصن نگن تو آدمی یا نیستی شاید یه وقت با فلانی میری بیرون گفت بیا بریم اصن یه آب معدنی بخوریم یه هزار پیشت باشه که پول آبو بدی
اره من عقده ای شدم خیلیم شدم
من مال حروم از گلوم پایین نمیرفت ولی اینا مجبورم میکنن بدم پایین
از صبح حالم بده یه طرف عقده های دلم یه طرف دلم نمیخواد پول کسیو بخورم
شاید آدرس و شماره های همه رو نوشتم یه روز که پول داشتم پس دادم...