پسرخالم میومد خونمون شب می موند بعضی وقتا با داداشم فاب بودن ۱۳ ۱۴ سالشون بود منم مثلا ۷ سالم هرجا میرفتن میرفتم باهاشون عین سرخر بودم شبا خودشونو میزدن ب خاب ک منم بخابم بپیچونن پاشن برن پشت سیستم یبار خودمم الکی زدم ب خواب پشت سرشون تا پاشدن رفتم تو اتاق فیلم ترسناک نشونم دادن ک بترسم برم (زیرسرداداشم بود)تاصب گریه میکردم🥴