2726
عنوان

چجوری به شوهرم بگم خسته شدم

| مشاهده متن کامل بحث + 1190 بازدید | 83 پست
میدونی چی بده ما چند وقت پیش رفتیم ی مراسم ک من خیلی ب خودم رسیدم مانتو و لباس اینا جدید بعد برگشت گ ...

اون که بچس اهمیت نده 

ولی واقعا تا حالا نخواستی بدونی چرا برادرشو میاره با خودش 

نکنه بعدا بخواد با اون زندگی کنی ؟ 

ناراحتید؟ غمگینید؟ احساس دلتنگی می کنید؟
من فقط به اندازه یک دعا با شما فاصله دارم. با من حرف بزنید.
-خدا

خودش اذیت نمی‌شه؟شاید بخواد دستت بگیره ببوستت😏

آرامش است؛ عاقبت اضطراب‌ها....خلاصه که اینقد غصه نخورید بالاخره خوب میشه، قشنگ می‌شه، می‌رسیم، می‌بینیم، می‌خندیم👍😍😀

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

بهش بگو اگر قراره داداشت رو به فرزندی قبول کنیم یهم بگو خبر داشته باشم تو جهیزیه یه چیزایی براش بیارم 

دری که قسمت توباشه حتی بدون اینکه لازم باشه در بزنی به روی تو باز میشه پس به حکمتش دل بسپار .... اگر من بخشی از افسانه ی تو باشم تو روزی به من بازخواهی گشت پائولو كوئیلو.                                            یه حرف قشنگ از مولانا که میگه من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم 
یعنی شما دوساله نامزدی روت نمیشه بگی دوست دارم دو تایی تنها باشیم ؟  خیلی اشتباه میکنی  ...

پرفت عشقق

  سفارشات حنای شمارپذریفته میشود🌷🌷🌷    توصیف زندگی من 🙄کاربر خانوم   ۲۳ سالمہ ،این بگم ب عشقـ  ایمان ندارم   دلم یه همدم میخاست  ک همدمم مرد نبود ـاز همسرم متنفرم چون لیاقت منو نداشت ، اینو من نمیگم  و از خودم تعریف نمیکنم      این حرف های دیگرونہ چون از همسرم لطمہ خوردم  هم چیزم تباه شد ـ،،،  دیگه خونه پدرم ا رو نتخاب کردم  برای همیشہ    رو مهر طلاق ب شناسنامه ام بخوره دیگ  بریدم ـ باورم نمیشد کارم ب طلاق برسه هنوز  کار های   دادگاهیم انجام میدم طلاق نگرفتم    ،ولی کسی ازسرنوشت  خبر دار نیس  یہ  دختر ناز دارم  ک شب روزم با  دخترمہ  عاشق دخترمم و میبوسم  روے  دخترم را  یه موضو ع منو نارحت میکنه  همه میگن ببی فیس   چون   میگن بهت نمیخوره دخترت باشه 😬😐    چ خوبه   دخترم بزرگ بشه با هم درد دل کنیم  بعد مشکلات زندگیم عصبی شدم   ب شدت  خانوم مهربونی بودم  هنوزم هستم ولی فکر گذشته میاد سراغم روح روانم  داغون میشه   دلم میخاد بمیرم  این دعاے همیشگی منه    این متن هارو براے این نوشتم چون دیگردون میگن  بزاررامضات تا بشناسیمت منم احترام گزاشتم بهتون     این بگم  از رل و دوست پسررمتنفرم   ـ لطفا برای ارامشم  صلوات بفرس  ممنونم رفیقــ ❤ــــــــــــبعد شش ماه دوستان  اشتی کردم  انگار شوهرم منو دزدید  من راصی ب برگشت نبودم همین خستم زندگیم هنوز پاشیدس  حالم بد میشه   اون عنوان اولی از چند ماه پیشه ک خ نه بابا بودم ولی فعلا  تو یه اتاق سه در چهار  زندگی میکنم با شوهر   ک کلی منو دق میده دخترم گاهی از ترس چشمای خوشکلشو با دستاش میبنده  ک صحنه  دعوای مارو نبینه  شوهرم سگه تازه   سگ  بیابون شرف داره خدا نگه دار یه صل
2728

راست میگن حتما با شرمندگی گفتی 

باید مثل خودش پررو میبودی دو ساله هیچی نگفتی عادی شده براشون 

چه مادری داره که اون یکی پسرشم میفرسته 

نکنه میترسه بهش تجاوز کنی 

ناراحتید؟ غمگینید؟ احساس دلتنگی می کنید؟
من فقط به اندازه یک دعا با شما فاصله دارم. با من حرف بزنید.
-خدا
چجور الان به ما گفتی که ناراحتی ازین قضیه ؟ همینجوری هم پیش شوهرت ناراحتیت رو ابراز کن . جای نگرانی ...

نمیشه میترسم ناراحت شه یعنی میدونم میشه 

دنبال ی پست اینستایی چیزی راجب این موضوعم ک بتونم بفرستم براش شاید بفهمه نظر منم بپرسه

چی بگم نمیدونم  فکر میکنه خیلی اکی ام با داداشش ولی صد بار بهش گفتم راحت نیستم

سعی کن باهاش نری بیرون وقتی اون هست.قبلش ازش سوال کن اگه گفت میاد یه بهانه بیار و نرووو...فردا وقتی عروسی کنی این همه ش تو اتاق خوابت پلاسه

آرامش است؛ عاقبت اضطراب‌ها....خلاصه که اینقد غصه نخورید بالاخره خوب میشه، قشنگ می‌شه، می‌رسیم، می‌بینیم، می‌خندیم👍😍😀
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730