شوهرم با خانوادم قطع ارتباط کامله وقتی خانوادم تو اداره شوهرم کاری دارن من انجام میدم گاهی میذارم روزی انجام بدم که مثلا نباشه و ماموریت باشه که نفهمه ...
امروز همون روز بود داخل اداره نبود و منم برای انجام کار با داداشم و مدارکش رفتم اداره ، متاسفانه کار یه کمپیچیده شد و همکارش برای راهنمایی زنگ زده بود ه شوهرم که گویا یه سوالی بپرسه و گفته بود خانومتم اینجاست برای کارهای داداشش !
دیدم بیش از ۳ بار بهم زنگ زد چون می دونستم میخواد چی بگه جوابش ندادم چون داداشم باهام بود !
داخل اتاق منتطر نشسته بودم یهو یکی از همکاراش اومد داخل گفت قضیه چیه خانم فلانی ؟ منم هاج و واج نگاش میکردم که کدوم قضیه ؟؟؟ طفلک دید من گیجم گفت آقای فلانی زنگ زدن که یه وقت به خاطر من کارشون انجام ندین مر قانون کارشون انجام بدین ! تازه تا فلان مدرکم نیاوردن انجام ندین !
از خجالت دلم میخواست آب بشم اصلا قدرت بلند شدن از رو صندلی نداشتم فقط شانسم این بود داداشم تو اتاق دیگه منتظر فتوکپی مدارک بود !
فقط گفتم اگه کارمون غیرقانونیه انجام ندین که گفت نه من به شوهرتونم گفتم کار سختی نیست الان خودم انجامش میدم فقط ایشون خیلی اصرار داشتن انجام نشه فعلا !
انقدر حالم بده که حتی نمی تونید تصور کنید !
فکر کن زنگ بزنه بگه کارشون راه نندازید 😭😭😭
اومد خونه منتظر بود به روش بیارم بخدادنتونستم چیزی بگم اصلا نمیتونم درموردش حرف بزنم باورم نمیشه یه آدم انقدر بد باشه ...