شما هم کاراشو براش انجام نده. .فوقش یکی دو روز ناراحت بشن .بعد عادی میشه براشون .
تا اخر عمرت که نمیتونی بهشون سرویس بدی .
عزیزم چاقو ک نزاشتن زیرگلوت اخه چرا باید خونه مادرشوهرت اصلا انقد کار کنی؟از اول کارت درست نبود مخصوصا وقتی برات سخته
کمک کردن خوبه اونم در حد معمول و اگه طرف سواستفاده نکنه و خودتم از ته دل راضی باشی
یکاری رو اگه اذیتت میکنه و ب ناحقه تحت هیچ شرایطی انجام نده
من خونواده شوهرم از عروس توقع کار دارن اما در مقابل خیلییی قدردانی میکنن ولی بازم بنظرم وظیفه ی عروس نیست کار ثه اضاف بکنه وقتی دخترای خودشون هستن
جاری های من میرن خونشو جارو میکنن غذا درس میکنن گردگیری و اووو هرکار ک بگی ولی من فقط در حدی ک وظیفمه یعنی اگه ی وعده اونجا باشم سفره میارم میبرم و تو ظرفا کمک میکنم
خیلی وقتا مادرشوهرم جلوم میگه چندروزه خونه رو جارو نکردم پامم درد میکنه و از این حرفا من میگم کاره خونه تمومی نداره منم انقد خونه کار دارم ذره ذره جمع میکنم کمردرد نشم و..
برا زنداداشمم همینم ده ساله عروسمونه هنوز شاید سه چهاربار اونم وقتی مراسمی جیزی بوده خونمونو جارو زده
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
چرا اصلا خونه ی مادر شوهرت کار کردی، مادر شوهرت هر مشکلی داره، بچه داره به عروس نمیرسه، دختر و پسر داره، برن انجام بدن، به شما چه
حالا خدا دست داده برا کار برااستفاده کردن میخواد زیر خاک بپوسه ی کمکی هم ب یکی کنه ادم چ عیب داره ولی خب مسئله اینه ک توقع دارن کلا درخدمت باشی..یعنی مثلا امروز جارو کردم حیاط شستم گردگیری کردم همه کارکردم وگ فردا خودش بخواد رختخواباشو بریزه بیرون دیگ اگ نرم انگار ن انگار دیروز کلی کارکردم دیگ رفتارشون ی جوریه..یامثلا اگ امروز کل خونه رو تمیزکردم مهمون اومد کثیف شد دوباره توقع دارن کل کارارو فردا از نو بکنم درصورتی من بابچه کوچیک نمیرطم خونه خودمو هرروز تمیزکنم هفته ای شاید بتونم دوبار جاروکنم
حالا فک کن دیشب ب من میگ نمیدونم شام چی درس کنم بخدا دسم دردمیکنه خداچیکارکنم گفتم خب حاضری بخورید مجبورنیسید ک همش پختنی بخورید میگ ن دخترم‌مریضه نمیشه حاضری..خدایی ادم زورش میاد خب من جیکارکنم ب من چ..برا ی سرماخوردگی دخترش میخوادغذا درس کنه دس دردش ب من بایدربط داشته باشه..بعدجالب اینجاس چن روز مریض بوددخترش اصلانیومد بااینکه خونش نزدیکه فقط ی اناناس خریداورد دادبهش و رفت چن روز خودم تنها ازصبحانه و ناهار و سوپ ودمنوش و بخور و قرص و دارو و سر دس کشیدن و ظرف ولباس و خونشون وهمه چی خودم بودم بعد برا ی اناناس هردیقه زنگ میزد ب دخترش میگف منوشرمنده کردی..بعد بهش گفتم مامان انقدتقویت کردم دیگ نبایدمریض بشی میگف مگ چیکارکردی
اینقد این زن شارلاتان اگ امچین حرفی زدم ک دیگ زندگیمو جهنم میکنه..تازه پدرشوهرم میگ بچه رو بهانه میکنی ک کارنکنی..میگن کاربالا رو کن کارپایینم بکن وقتی ماشینا کثیف میشه میگ چراماشینارو نمیشوری انگار کارواشه والا
اگه خونت جداست برو بشین تو خونت
خیلی گفت پیشنهاد بده پرستار بگیرن
آخه نمیشه که هم کارکنی و هروقت کار نکردی پشت سرت حرف باشه
جنگ اول به از صلح آخر
دیگه برو خونه ی خودت و به بقیه هم کار نداشته باش
اگه شوهرت هم چیزی گفت مثلا بگو شب بد خوابیدم دستم و گردنم درد گرفته نمیتونم فعلا کار کنم
دو سه بار که اینطوری بگه تمومه
اره بخدا خسته ام استراحت ندارم ی دقه..حالا تازه میگ دسم یکیش دوباره بایدعمل بشه دخترشم تازه مغازه گذاشتن شوهرش میره خودش توخونس ولی دیگ چون میخوادکارکنی واینا زیاداینجانمیاد میدونم اگ عمل کنه دوباره خودم تنهام و گله گله مهمون هرروز😔😔
جایی که دختر هست عروس کار نمیکنه کلا باید ازین جماعت دوری کرد
