اشتباهه
من الان ۴ساله بالاسرشونم خودشون فکر میکنن بهترین خانواده شوهری هستن ک ادم میتونه داشته باشه ولی هرررر چقدر هم دو طرف خوب باشن و دخالت نکنن اون حس استقلال یه چیز دیگست،حالا ب همه ی اینا اینم اضافه کن ک همسرت اصلا حس نمیکنه ک ازدواج کرده و زندگی تشکیل داده چون هنوز چسبیده ب خانوادش و این مشکلات زیادی ایجاد میکنه..
الان مشکلات منی ک مثلا دخالت نمیکنن تو زندگیم ایناست:
بیرون بخوایم بریم صدا ماشین باعث میشه بیان تو حیاط بپرسن چی شده کجا این وقت شب ؟حالا مثلا ما نصف شب هوس بستنی کردیم!
میخوام بیرون برم همیشه یکیشون منو میبینه از در یا پنجره!یکبار اوایل ازدواجم بود داداشم اومد دم در حیاط میخواست ازم ادکلنشو بگیره بهش دادمش اومدم بالا،دیدم مادرشوهرم بلافاصله پرید تو حیاط درو باز کرد بیرون رو نگاه کرد ک ببینه کی بوده!بعد زنگ زده بود ب شوهرم بیا خونه یه پسری اومد دم در زنت رفت درو بازکرد بیا ببین جریان چیه😳(یعنی جز اینکه فکر کرده بود دوست پسرمه ک اومده دم در فکر دیگه ای نمیتونم بکنم😂)
انتظار دارن همیشه و زیاد سر بزنی،مهمون بیاد بری،مهمونی دارن بری کمک و کلیییییی چیز دیگه ک من انجامشون نمیدم
گذشته بر همه ی اینا شوهرم فوق العاده دهن لق و خبر چینه و ریزترین مسائل رو میبره میگه جوری شده ک اصلااااا دلم نمیخواد باهاش هم کلام بشم،اگه خونه مستقل داشتیم مطمئنا فرصت نمیشد همه چیز رو بگه ولی الان چون همش پیش همن و هر روز همدیگه رو میبینن هیچی از قلم نمیفته
حالا تصمیم با شماست من فقط گوشه ای از مشکلاتم رو گفتم!