سلام دوستان عزیز همینطور که مشاهده میکنید تازه عضو شدم ولی چند ساله به تیم نی نی سایت سر میزدم و تاپیک بچه هارو میخوندم ولی از اونجا که آدم زیاد فضول نیستم دیگه این شد تازه تونستم عضو بشم چون زیاد وارد نیستم به گوشی سوال من اینه که چهار سال با مادرشوهر و جاری توی یک ساختمون زندگی میکنم مدام رفت و آمد وقت و بی وقت دارم سروصدا مهمون میاد اصلا احساس راحتی ندارم توی خونه خودم انگار راحت نیستم کوچکترین صدای منو هم جاری میشنوه هم مادرشوهر کسی جرات ندارم بیان خونم یه روز ابجیم اومد مادرشوهره سریع خودشو رسوند انگار که چخبره دیگه همون شد اومدش کسی جرات نمیکنه بیاد چون زیر نظر دارن کی میاد کی میره چی میخورن چی میگن کلن از آدمای فضول متنفرم چون خودم بکسی کاری ندارم خلاصه بگم تا حالا یکبارم بی احترامی نکردم همیشه سکوت کردم و تحمل کردم دیگه خسته شدم به شوهرم میگم بریم مستقل شیم میگه مگه میخوای چیکار کنی که الان نمیتونی بکنی خیلی سطح فکریش پایینه میگه مستقلی چرا کسی بیرونت کرده کسی چیزی گفته آخه یکی نیست بگه مگه حتما باید کسی چیزی بگه یا منو بیرون کنه شوهر من تویی کسی جرات ندارم چیزی بگه مگه اینکه تو اجازه بدی خلاصه کوتاه بیا نیست میگه همین که هست من دوست ندارم مستقل شم در ضمن خونه ما با داداشش شریکی هست طبقه سوم مادرشوهرم هست توی همه کارم دخالت دارن ولی چی بگم شوهرم اصلا پشتم نیس راهنمایی کنید فقط میخوام مستقل بشم خونه ی خودمو داشته باشم اصلا شوهرم زندانی کنه منو هرکاری میخواد بکنه ولی توی خونه ی خودم باشم نه خونه شریکی و تو یک ساختمون