اولین شبی که متوجش شدم خیلی اتفاق وحححشتناکی افتاد
شب که همه خواب بودن بیدار شدم و رفتم دسشویی بعدش یهو دیدم مامانم دم در دسشویی وایساده خوابالود بودم فقط گفتم مامان ترسوندیماا بعدش مامانم چیزی نگفت و رفت دسشویی اومدم که بخوابم نگاه کردم مامانم تو جاش خوابیده بود اییینقدر حالم بدشد و مامان و بابا و هممه رو بیدار کردم