2733
2734

سلام بچه ها اولش بگم این تاپیک خیلی طولانیه اما واقعا نیازمند کمکتونم.سلام بچه ها من شدم عروس معلم دوره ی راهنماییم.همسرمن بغیر از خودش کلا دو تا داداش دیگه داره.داداش اول همسرم وضع مالیشون خیلی خیلی خوبه،زنش خیلی خیلی به خودش میرسه.یعنی یه مانتو نداره زیر ۵ تومن.....دروغ نگم نصف جهانو باهم گشتن.داداش دومش وضعش کمی متوسط تره اما اونام به اندازه ی خودشون خوب دارن....زن داداش دومیه کارمند یک وزارت خونه ایه شغل عالی با حقوق ثابت ۱۱ تومن.....اینارو میگم که پیشقدم صحبتام بشه.اینو بگم جاری های اول و دومم زیاد باهم اوکی نیستن اما جفتشون بامن خوبن،حداقل تظاهر میکنن.چون همیشه احترام جفتشونو دارم و کاربهشون ندارم.اینو بگم که جفتشون همیشه تو خرید لباسو آرایش و خرید وسایلن تا کم نیارن‌...و اما پسر سوم که میشه همسر من وضع مالیش از همه ضعیف تره.خب چون جوون تره و خب هم اول راهیم.منم درحال حاضر تو خونه ام اما منم به زودی مشغول به کار میشم.منم معمارم.اینو گفتم که بدونید من منبع درآمدی درحال حاضر ندارم غیر از ماهیانه پول تو جیبی همسرم.قضیه از اینجا شروع شد که مادر همسرم همش از خوشتیبی عروس دومی همین کارمنده هی بهم میگفت.اینم بگم عروس دومی خیلی جدیه.جوری که بهم اثبات شده مادر شوهرم ازش میترسه!خودش بهم گفت من جرات نمیکنم خیلی چیزا رو بهش بگم و ازش بخوام.منم عادی مینشستم به حرفای مادرشوهره گوش میکردم.اما یکبار علننا گفت توام مثل اون لباس بپوشی بد نیست.بخدا من بد تیپ نیستم.من رشته ام هنرو معماریه هارمونی رنگ بلدم ست بلدم.....انقدر گفت گفت گفت که،با اینکه جاریم دختر خیلی خوبیه اما یه گارد خاصی نسبت بهش گرفتم.تااینکه مادرهمسرم لطف کرد به همسرم گفت مثل جاریش تیپ بزنه!همسرم گفت بریم دیگه مث اون خرید کنیم برات.گفتم اون اگر خوشتیپه.....درصد بالاییش بخاطر حقوق مناسب پایه ثابتشه که ۱۱ تومنه.....همسرم لال شد.خب چرا مادر شوهرمن باید کاری کنه که من سطح مالی پایین ترمونو به همسرم بگم....گذشت و گذشت‌.....ما یه مسافرتی رفتیم که گفتن مام میایم.۴تایی رفتیم من و همسرم و مادر شوهر و پدر شوهرم.توی اون مسافرت،یه پاساژ لباس فروشی رقتیم قیمتاش عالی بود یعنی پالتویی که من تو شهر خودم ۱و ۸۰۰ دیده بودم و ۳۰۰ خریدم.....همسرم گفت پول دستم اومده هرچی فک میکنی خرید کن.پول دارم.خلاصه منم هرچی شدو دلم خواشت رو خریدم جنسای اعلا.....همشم فکر خوشتیپی جاری ها میوفتادم و بیشتر خرید میکردم.تو دلمم میگفتم خوشتیپی خرج داره رحم نکن.....ما دو روز متوالی رفتیم پاساژ.روز اول یکسری خرید روز دوم یکسری خرید.روز دوم من و همسرم با پدر شوهر و مادرشوهزم جدا شدیم.یعنی مادر و پدر باهم رفتن من و همسرمم راه خودمونو....منم پول داشتم.به همسرم گفتم یه چی انتخاب کن هرچقدر شد مهمون من.دوست دارم برات هدیه بخرم.هیچی نخرید اما اون برام دو تا پالتو خرید.بعد از گردش رفتیم پیش مادر و پدرش.مامانش گفت چی خریدید.گفتم هرچی گشتیم براش حمید هیچی خوشش نیومد بگیرم برای من گرفتیم.گفت باز برای تو؟یهو مشمع های خریدمو کشید و لباسامو وسط فروشگاه دراورد و دید.خیلی سرد گفت مبارکه و گذاشت تو مشمع.دیگه باهام حرف نزد باهام قهر کرد.باور میکنید؟رفتم پیش همسرم گفتم ببخشید برام خرج کردی.از پول ماهانه ام بزن.....و حالا چند روز دیگه تولد بچه ی برادر شوهر اولیه س.منو همسرم رفتیم یه لباس دیدیم.به سلیقه ی من میخوره قیمتشم عالی.مامان همسرم وایساد گفت من پولشو میدم،فقط بریم من ببینمش....امشب رفتیم.رفتیم دید گفت این چیه؟در و دهاتی....خلاصه بگم منو امشب تو سرما ۳ ساعت گردوند تو کل شهر.یعنی بغضم گرفتاااااا.هی میگفت گرون بخربم من پولشو میدم یه چیزایی ام میپسندید که اصن سلیقه ی من نبود.رفتیم یه مغازه.یه پیراهن انتخاب کردم قیمتش عالی بود چون خوشش نیومد گفت من نمیام تو خودتون برید ببینسد.منو همسرمو فرستاد تو.همسرم قبل اومدن به داخل مغازه گفت چه لباس قشنگی.مامانش بهونه کرد که پام درد میکنه نمیتونم تو مغازه رو بگردم.من رفتم تو مغازه.همسرمو نگه داشت باهاش صحبت کرد بعد از من همسرم اومد تو.رفتیم سراغ لباسه همسرم گفت برش نمیداریا......گفتم چرا.گفت جذب بدنته.گفتم سایز بزرگتر بر میدارم.گفت گفتم برش نمیداری قشنگ نیست!دیگه هیچی نگفتم و اومدم.هیچی هم نخریدیم.من حدود ۳.۴ روز پیش به همسرم گفتم لباس بخریم.برای بستن موهام توربان بخرم.بهش عکس نشون دادم چقدر با عکس توربان به به چه چه کرد.....امشب مامانش گفت بریم برات شال بخریم.گفت راستش مادرجون توربان دیدم خیلی نازه حرفم تموم نشده جفتشون باهم گفتن نههههههه توربان چیه یا شال......یا نهایتا روسری!باز سکوت کردم.اینم بگم امشب پالتوم جلو باز بود اما سنگین بود شالمو مادر شوهرم کشید با دستش پایین گفت بگیرش جلوت کسی جلوتو نبینه.....یعنی شلوارمو!همسرم گفت چیزی معلوم نیست که.گفت کسی که باید ببینه میبینه!بازم سکوت کردم.برادر بزرگه تا حدودی مادره رو میدونه اینجوره رفتارش.....خیلی پسر خوب و باکلاس و محترمیه واقعا برادرانه دوسش دارم.یبار برمیگرده میگه مامان کارای حمید و زنش به تو چه ربطی داره؟بزار خوش بگذرونن بزار زندگی کنن.گفته بود معلومه ربط داره زنش مگه بدون اجازه ی من میتونه آب بحوره؟به این وقت قسم خود مادرشوهرم اومد بهم گفت پسرم بهم اینو گفت منم اینو جوابش دادم.بد میگم؟گفتم نه مامان جون خوب گفتین اجازه ی ما دست شماست.قهقه زد.یبار دیگه برگشت بهم گفت من به ۳ تا پسرمم گفتم گفتم کم خرج کنید برا زناتون کم لوسشون کنید لوسی زیاد هاری میاره.خدا شاهاده عین این حرفو بهم زد بازم سکوت کردم.هی سکوت سکوت سکوت....دارم سرد میشم از همسرم چون مادرش هرچی بگه همونه.امشب اومدم میگم توربان قشنگه ها......میگه اتو بلبل زبون شدی!من اگر تورو گرفتم ۸۰ درصد بخاطر مظلومیتت بود!قهر خوابید....فقط بخاطر این یه جمله ی من که با کلام آروم و خیلی مودب گفتم.چه کنم؟با مادر شوهرم چع کنم

گلم طولانی بود نخونده میگم بی خیال شو و رفت و امدتو کم کن

من خانه ام را پر از رنگ میکنم...پر از عطر زندگی...نان گرم میکنم ...گل میخرم و شعر مینویسم...و باور دارم کلام فروغ را که زندگی یعنی همین بهانه های کوچک خوشبختی .... .

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

وایییی حرص دارم میخورم 😑

#2025 ARMY STAY                                                            اگه دیگه جوابتو ندادم بدون حوصله بحث با ادم احمق نداشتم و همچنین اعلاناتم باز نکردم 
2731

اخ اخ دلم سوخت چقد دخالت میکنه

ب نظرم سکوت نکن جوابشو بده ولی مودبانه

مثل عروس اولیه جدی باش توام دوبار بزن تو پرش ک نخرفه انقد

من نمیدونم چه پزی داره نسخیتون،اگه شیکه ماهم بشیم با جماعت هپلی جور😉کارمندین شما،چندین شما!؟واس یه ذره احترام سمین شما،اب قندین شما،مردین شما!؟

اول اینکه مادرشوهرت انقدرررر تو گوش تو و شوهرت خونده که اعتماد به نفس رو از دوتاتون گرفته مخصوصا تو ... اگر بهش رو بدی شام شبتم باید اون تعیین کنه از همین لحظه به بعد فقط و فقط سلیقه خودتو به کار ببر و گوشاتو کر کن مقابل مادرشوهرت...اگر از جاریت تعریف کرد توام از مادرشوهر فامیلات تعریف کن و غیر مستقیم بگو اونا از تو خوش سلیقه ترن..بذاری بیشتر از این اعتماد بنفستو بگیره زندگیت میره رو هوا..دقیقا کاری ک مادرشوهرم با من کرد

2738

باهاش محترمانه و سرد بشو اگه جواب نداد یا بدتر شد ،دیگه بیخیالش شو ،بچسب به زندگی و شوهر خودت فقط

اینکه الان دوباره با یه کاربری جدید اومدم نی نی سایت فقط یه دلیل داره،اینکه یه روزی،یه جایی ،بخونم اون کاربر تاپیک زده و گفته که گرفتار شده،دلم خنک بشه ،کاربر vorojak,یا هر آشغال دیگه ای که کاربری قبلیمو ترکوند،فکر نکن شاخی،از یه جایی کارما شاختو بشکنه که از دردش بیای همینجا چس ناله کنی🤘 
حالم انقدر بددددده

تقصیر خودته، ازین به بعد مثل جاریت جدی باش

دخترای عزیز گروه نماز دارم واتساپ 🌺🌺🌺یک شمالی اصل(گیلانی_مازندرانی)  عاشق کشورمم💙   افتخار میکنم که دختر روستام🕊  یه روز تو دل تابستون،سیل میبارید از آسمون،توی اون بارون،دختری به دنیا اومد،که اسمش شد وارش،وارشی که سابقه نداشت وسط تابستون اونطور بباره،من اون دخترم،دختر اون بارون،وارش آسمون...به دنیا اومدنم معجزه بود،به قول مارجانم خودِ خودِ وارش بود💜💜💜هیچ وقت به قدرت خداوند شک نکن🤗 🚫آقایون لطفا نه لایک کنن نه ریپلای کنن و نه در تاپیک هام شرکت کنن🚫 با تشکر
حالم انقدر بددددده

سنی ندارم بخوام بگم چه کار کنید اما خدا صبرتون بده دعا میکنم زندگیتون بهتر شه❤️❤️❤️

#2025 ARMY STAY                                                            اگه دیگه جوابتو ندادم بدون حوصله بحث با ادم احمق نداشتم و همچنین اعلاناتم باز نکردم 
اخ اخ دلم سوخت چقد دخالت میکنه ب نظرم سکوت نکن جوابشو بده ولی مودبانه مثل عروس اولیه جدی باش توام ...

خودش بارها بهم گفته من خیلی رکم‌......کسی حرف بهم بزنه و جواب بده میترکونمش.واقعا جواب دادناشم دیدم......کاری میکنه اشک بریزه طرف

چی بگم والا😐مادرشوهرت عجب عفریته ایه. سکوت بدترین کاره هرچی سکوت کنی احترام نگه داری شرایط عذاب خودتو فراهم میکنی سیاسیت داشته باش رو حرفت بمون کم نیار بعدشم رفت امدتو با مادرشوهرت کم وکمتر کن

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز